علامت نقل قول یا همان کوتیشن در زبان انگلیسی کاربردهای فراوانی دارد و بسیار در جمله از آن استفاده میشود. با مقاله جدید پارسیان ادیب همراه باشید تا با موارد استفاده آن آشنا شویم:
تعریف علامت نقل قول
علامت گفتاورد یا علامت نقل قول انگلیسی نشانهای است که در زبانهای گوناگون (ولی نه در زبان فارسی) برای نشان دادن گفتاورد به کار برده میشود. در زبان فارسی، به جای این نشانه باید از نشانهٔ گیومه (« ») استفاده کرد. گیومه روی خط زمینه مینشیند، ولی نشان نقل قول انگلیسی بالا و کنار حروف. برای نشان دادن گفتاورد در زبانهای غیر از فارسی (که از این نشانه استفاده میکنند)، کافی است که متن گفتاورد شده را میان این دو علامت “ ” قرار داد.
علامت نقل قول در زبان انگلیسی به دو شکلِ علامت نقلقول تکی (‘ ‘) و علامت نقلقول دوتایی (“ “) نشان داده میشود. وقتی گفته یا سخن کسی را عیناً بیان میکنیم (نقل قول مستقیم) آن را باید داخل علامت نقلقول یا Quotation Mark قرار دهیم. در نقلقولهای غیرمستقیم از علامت نقلقول استفاده نمیشود، جملۀ دوم در مثالهای زیر نقل قول غیر مستقیم است. مثال:
“I’m going to the school now,” she said. He told me not to forget my key.
نکته:
هنگامی که نقل قول دیگران را بیان میکنیم در این حالت برای جدا کردن نقل قول ها، هم از علامت نقلقول تکی (single quotation mark) و هم از علامت نقل قول دوتایی (double quotation mark) استفاده میکنیم. مثال:
‘I haven’t spoken to Peter for months,’ Dianne said.’The last time I spoke to him he said, “I’m going to Iran and won’t be back for about three years”, I’ve heard nothing since then’.
علامت ‘ ‘ با فشار دادن دکمه “ کنار Enter و علامت “ “ با زدن دکمه shift + “ درج میشود.
کاربرد علامت نقل قول در متن:
۱. قبل و بعد از نقلقول مستقیم قرار میگیرد و مشخصکننده شروع و پایان نقلقول میباشد.
این زمانی است که بخواهیم از شخص یا منبعی، گفته، کلمه، عبارت یا جملهای نقل یا به مأخذی اشاره کنیم.
تبصره: نقلقولهای بیش از چهل
واژه (بیش از ۳
سطر)، بهصورت جدا از متن با تورفتگی از دو سمت درج میشود.
He told me, “Don’t forget your key.” Mary said, “I am a teacher.” “I can’t see anything,” said Molly. “Perhaps we should turn our torches on,” whispered George.
۲. برای ضربالمثلها و اصطلاحاتِ ناآشنا از هر دو نوع علامت نقلقول استفاده میشود:
مثال:
Do you know the origin of the saying?
“every could has a silver lining”?
۳. درج منبع و …
هنگامی که در نوشتار آکادمیک منبعی را بیان میکنیم آن منبع را داخل علامت نقلقول قرار میدهیم، این مورد هنگام نوشتن عنوان مقاله، کتاب، شعر، نمایش نامه و سایر نوشته های علمی و ادبی کاربرد دارد. به عبارت دیگر برای تأکید و اشاره به اصطلاحات علمی و فنی، کلمات و تعبیرات ناآشنا، عناوین مقالات یا فصول کتابها و رسالهها مثال:
Pavitt, c., & Haight, L. (1985). The “competent communicator” as a cognitive prototype. Human communication Research, 12, 203-224. I was watching ‘the Great Expectations’.
۴ – تاکید
وقتی در زبان انگلیسی بخواهیم روی واژه یا عبارتی تأکید کنیم و یا بخش یا بخشهایی از متن را متمایز و برجسته کنیم، می توانیم آن واژه یا عبارت را داخل علامت نقلقول قرار دهیم :
Thousands were imprisoned in the name
of “national security”.
آیا علامت نقلقول کاربردهای دیگری دارد؟
نتیجه گیری
نقل قول در انگلیسی برای روایت صحبتهای یک یا
چند نفر، به فرد یا افراد دیگر به کار میرود. نقل قول به دوشکل مستقیم و غیرمستقیم
صورت میگیرد. در حالت اول، جمله شخص گوینده را عیناً تکرار میکنیم و تغییری در
ساختار جمله ( از لحاظ زمان و …) ایجاد نمیشود. اما در حالت دوم صحبت شخص
گوینده را به شکل غیر مستقیم نقل میکنیم.
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/Quotation-Marks-1.png350750پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2022-05-15 17:28:072022-05-15 17:57:07علامت نقل قول: گیومه یا دبل کوتیشن؟ تعریف و کاربردها
ضمن عرض تبریک سال نو و آرزوی شروع سالی سرشار از سلامتی و موفقیت، به اطلاع زبانآموزان عزیز میرساند ثبتنام ترم جدید در سال ۱۴۰۱ آغاز شد. شروع کلاس روزهای زوج دوشنبه۱۵ فروردین و شروع کلاس روزهای فرد سهشنبه۱۶ فروردین ماه میباشد.
آخرین مهلت ثبتنام
شروع ترم جدید روزهای زوج
شروع ترم جدید روزهای فرد
۱۴۰۰/۱۲/۲۶
۱۴۰۱/۰۱/۱۵
۱۴۰۱/۰۱/۱۶
ثبتنام آنلاین
اگر امکان پرداخت آنلاین با کارت بانکی دارید نیازی به مراجعهی حضوری برای ثبتنام نیست. از طریق پرتال آموزشگاه میتوانید به راحتی ثبتنام خود را انجام دهید. بدین منظور، به پرتال ثبتنام به نشانی portal.parsianadib.com مراجعه کنید. پس از ورود به حساب کاربری شخصی خود، به قسمت دورهها بروید و روی لینک ثبتنام جدید بزنید. در این صفحه میتوانید عناوین دورههای مربوط به سطحتان را ببینید و برای ترم آینده ثبتنام کنید.
ثبتنام حضوری
ساعات کاری آموزشگاه ساعت ۲ بعداز ظهر میباشد.
برای ثبتنام حضوری میتوانید همه روزه به جز جمعهها، به آموزشگاه مراجعه کنید.
ثبتنام ورودیهای جدید
متقاضیانی که تصمیم به شروع یادگیری زبان انگلیسی از ترم جدید در آموزشگاه پارسیان ادیب را دارند میتوانند جهت مشاوره و تعیین سطح با آموزشگاه تماس بگیرند. تلفن ۵۲۶۷۴۹۲۹ (۰۳۱) و حساب کاربری آموزشگاه در واتسپ یا تلگرام به همین منظور آمادهی پاسخگویی به شما است.
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/بهار.jpg301675پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2022-03-04 19:59:032022-09-12 22:14:01ثبتنام ترم جدید آغاز شد: بهار ۱۴۰۱
امروزه علاوه بر کلاسهای زبان، ابزارهای مختلف دیگری برای تقویت و تمرین مهارت در اختیار زبانآموزان قرار دارد، ابزارهایی مثل فیلم، کتاب، فلش کارت و … . یکی از ابزارهای جدید پادکست است. اما پادکست چیست و چگونه به تقویت زبان کمک میکند؟ با مقاله جدید پارسیان ادیب همراه باشید:
پادکست چیست؟ پادکستر کیست؟
پادکستها نوعی برنامه صوتی هستند که برای اهداف مختلفی ایجاد میشوند. و به افرادی که پادکستها را میسازند پادکستر گفته میشود. اما به راستی این برنامه صوتی برای چه اهدافی ایجاد میشوند؟ بسیاری از مردم فرصت خواندن کتاب را ندارند، خیلی مواقع ما زمانهایی در اختیار داریم که به اصطلاح به آن زمان مرده میگوییم. در حال رانندگی، پشت ترافیک، هنگام پیاده روی، موقع درست کردن غذا و یا مرتب کردن خانه، در مطلب دکتر، داخل مترو یا اتوبوس و …
پادکستها بهترین ابزار برای استفاده از زمانهای
مرده برای یادگیری زبان هستند.
چگونگی استفاده از پادکستها در گوشیهای همراه
اگر سیستم عامل گوشی هوشمند شما اندروید هست باید به google play رفته و یکی از برنامههای مربوط به پادکست را دانلود کنید. در گوشیهای اپل این کار با app store انجام می شود. پس از نصب یکی از برنامههای مخصوص پادکست، با سرچ پادکستها یا پادکستر مورد نظر میتوانید وارد صفحه مربوطه شوید، حتی عضو صفحه پادکستر مورد علاقهتان شوید. بصورت آنلاین آنها را گوش کنید و یا دانلود و ذخیره کنید و حتی برای صرفه جویی در وقت سرعت پخش آنها را بالا ببرید.
چرا پادکستها رواج پیدا کرده و دارای اهمیت
هستند؟
بیشتر پادکستهای انگلیسی در مورد مسائل روزمره ما صحبت کرده و برای ما ملموس و قابل استفاده هستند.
اغلب آنها رایگان بوده و با یک سرچ ساده در دسترس ما قرار میگیرند.
میتوانید پادکست را در موضوع مورد علاقه خود انتخاب کرده و دنبال کنید: هنر، ورزش، ادبیات، موسیقی، آشپزی و …
پادکستها در لهجههای مختلف تولید میشوند که میتوان علاوه بر نقطه قوت، از آن به عنوان نقطه ضعف هم یاد کرد.
پادکستها علاوه بر تقویت مهارت listening به تلفظ صحیح کلمات، افزایش دایره لغات، تقویت گرامر و … نیز کمک خواهند کرد.
بهترین زمان برای پادکستها بین ۲ الی ۱۵ دقیقه است که بسته به مبتدی یا پیشرفته بودن زبانآموز این زمان متغیر است.
سطح زبان آموز
پادکستی که انتخاب میکنید در زمان، موضوع،
لهجه، سرعت و … باید متناسب با سطح شما باشد تا از فراگیری زبان با پادکست خسته
و یا زده نشوید.
لغات جدید
هنگام گوش سپردن به پادکست با لغات و اصطلاحات جدید آشنا میشوید، حتما یک دفترچه vocabulary همراه خود داشته باشید و آنها را یادداشت و تمرین کنید.
برنامه داشته باشید
پادکستها را با یک زمان و برنامه مشخص گوش کنید. هر پادکست را بارها گوش کنید تا در ذهنتان تثبیت شود.
پادکست متن داشته باشد
بهترین پادکستها برای یادگیری زبان انگلیسی پادکستی است که متن داشته باشد تا در یادگیری بهتر شما را کمک کند.
برای آشنایی با نمونههایی از پادکستهای تقویت
زبان انگلیسی با مجموعه مقالههای مربوط به پادکست پارسیان ادیب همراه باشید.
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/2e01d83f6cc31f7f701f4d4b0b112507.jpg296562پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2022-02-13 23:21:062022-02-13 23:21:09پادکست چیست؟ + استفاده از پادکست برای تقویت زبان
همانگونه که در مقاله ادبیات میانه عنوان شد جفری چاوسر، شاعر و نویسندهی بلند آوازه و یکی از پاسداران و میراثداران زبان انگلیسی، از برجستهترین تاریخسازان ادبیات جهان بوده است. جفری چاوسر، معاصر حافظ شیرازی و دانته ایتالیایی است و برای انگلیسیها همان اهمیتی را دارد که حافظ برای ما و دانته برای ایتالیاییها. آثار چاوسر نمونه ازلي و ابدي شعر در انگليس است و بدون شک بعد از شکسپير بزرگ ترين شاعر تمام تاريخ انگليس به حساب مي آيد.
زنده یاد استاد مجتبی مینوی کار او را با رودکی مقایسه کرده است. چاوسر درک عمیقی از ذات انسان داشته و در حکایتهای کنتربری، جهان را از منظر انسانهای مختلف دیده است. او جهان را همان طور که میدید نشان داده و به همین خاطر است هنوز خواندن حکایتهای او برای ما زنده است.
جالب است بدانید سیارکی به افتخار چاوسر، چاوسر ۲۹۸۴ و همچنین دهانهای در ماه چاوسر به نام او نامیده شدهاست.
جفری چاوسر در حدود سال ۱۳۴۰ میلادی در لندن متولد شد. از زندگی و تاریخ دقیق تولد او اطلاعات چندانی در دست نیست. فرزند يکي يکدانه و پدرش تاجر بوده. نام او فرانسوی و به معنی «کفاش» است.
چاوسر در دورانی زندگی می کرد که تنش های زیادی در جامعه انگلیس وجود داشت. در دوران کودکی او در سال ۱۳۴۹ طاعون یا مرگ سیاه در انگلیس شیوع پیدا کرد که کشتاری عظیم به دنبال داشت. حتی بعد از رفع بلا هم جامعه انگلیس هنوز متشنج بود و طبقه کارگر دیگر به شرایط قبلی زندگی راضی نمیشدند و به شدت از طبقه مرفه و اشراف یا به قول خودشان «جنتری» متنفر بودند. کار به قیام کشید و شکاف طبقاتی بیشتر از گذشته شد. این شکافها در تقابل شخصیتها در حکایتهای چاوسر هم دیده میشود.
شيوع طاعون در انگليس به نفع او تمام شد، چون يکي از خويشاوندان نزديک آنها طاعون ميگيرد و ميميرد و همه اموالش به پدر چاوسر ميرسد. جفري واقعا از اين بابت شانس ميآورد چون اگر اين پول به دست خانوادهاش نميرسيد آنها نميتوانستند او را براي کار به خانه يکي از اشراف انگليس بفرستند. درغیراینصورت جفري چاوسر به جاي آشنايي با خانوادههاي اشراف و شعر نوشتن مجبور ميشد مثل پدر و پدربزرگش مغازهدار بشود. پس در کودکی مدتی نوکر و غلام همسر لیونل، دوک کلارنس بود. در زماني که به عنوان پادو در خانه اشراف خدمت میکرد فرصتش را پيدا کرد تا با آداب و سلايق طبقه اشراف آشنا بشود و در آينده موقعيت خودش را بهتر کند. به طوري که او حتي بعدها همسرش را هم از طبقه اجتماعي بالاتر از خودش انتخاب کرد.
زندگی سیاسی و مرگ جفری چاوسر
به سال ۱۳۵۹ در نهضتی که در فرانسه پدید آمد، شرکت کرده و دستگیر می شود. ولی یکسال بعد آزاد میگردد. در ۱۳۶۶ با فیلیپا روت ازدواج کرده، سپس به مدت ده سال در مأموریتی سیاسی در ایتالیا، فلاندر (در بلژیک امروزی)، فرانسه و لمباردی خدمت میکند. همین امر مسئله شاید شانسی دیگر در زندگی او بوده چرا که با بزرگانی چون بوکاچیو، پترارک و دانته آلیگیری در ایتالیا آشنا میشود. در ۱۳۷۴ مقرری مخصوصی از طرف ادوارد سوم و جان گانت برای وی معین میشود.
پس از آن چاوسر مدتی دیگر وقت خود را صرف کارهای دولتی میکند، روی به جانب ادبیات میآورد. وی در اثر پیش آمدهای مختلف مدتی را در فقر و بدبختی به سر برده و با ناملایمات بسیاری از جمله مرگ همسرش مواجه میشود، تا اینکه ریچارد دوم و هنری چهارم توجهی به او مبذول داشته و زندگی نسبتاً آرامی برایش رقم میزنند.
چاوسر در سال ۱۴۰۰ درگذشت و جسدش در محل مخصوص شعرا در کلیسای وست مینستر مدفون شد.
علت اهمیت جفری چاوسر برای ادبیات انگلستان
آیا انگلیسی از ابتدا زبان رسمی دنیا بوده؟ چه چیز تمام شخصیت و خدمت جفری را به ذهن می آورد؟
فعالیت های گستردهی او در زمینه رواج زبان انگلیسی و برگرداندن عظمت این زبان به بریتانیا بوده است . بد نیست این نکته را بدانید که زبان انگلیسی که امروزه زبان رسمی دنیاست، روزی دستخوش تحریفات بسیار و هجمههای فراوان بوده است و به حدی این مسئله گسترش پیدا کرده، که زبان رسمی این کشور، به زبان فرانسه تغییر پیدا کرده بوده است .
این تنها نویسندگان انگلیسی چون جفری چاوسر و شکسپیر بوده اند که توانستهاند با انتشار آثاری به زبان انگلیسی، جایگاه این زبان را که در زمان سلطه فرانسویها زبان کوچه بازاری مردم بوده است به یک زبان مستقل برگردانند و ارزش ادبی و زبانی آن را ارتقا دهند .
از این رو جفری چاوسر یک برگ از هویت انگلستانیها محسوب می شود و در این کشور نیز بسیار بسیار ارج و قرب دارد. باید به این نکته اشاره کرد که جفری چاوسر تنها یک بازگردانندهی هویت زبانی نبوده است، او تلاشهای فراوانی در جهت شکوفایی این زبان نیز کرده است .
آثار جفری چاوسر
داستان گل سرخ
کتاب گمشدهای به نام کتاب شیر
کتاب دوشس
اشعار خانه شهرت
پارلمان ماکیان
قطعه منثور تسلیت بوئیتوس
افسانه زن نیک
حکایتهای کنتربری
در بین آثار جفری چاوسر آنچه از همه بیشتر اهمیت دارد و امروزه نیز مورد توجه است حکایتهای کنتربری است که ما نیز در اینجا بطور خلاصه به معرفی و بررسی آن خواهیم پرداخت:
دلیل ارزش و اهمیت بالای حکایتهای کنتربری
تا پیش از چاوسر، بخشی از ادبیات به زبان فرانسه نوشته میشد و مختص اعیان بود و بخش دیگر هم به لاتین نوشته میشد و مختص کلیسا بود. تقسم بندی کلی به اعیان و عوام، مردم معمولی را از لذت آثار ادبی محروم میکرد. چاوسر این وضعیت را عوض کرد و به زبان انگلیسی کوچه و خیابان نوشت. شاعران انگلیسی بعد از چاوسر به نوشتن به زبان ساده و محلی تمایل پیدا کردند. اصل قصههای کنتربری به زبان انگلیسی میانه نوشته شده بود. گذشته از زبان، چاوسر در قصههای کنتربری به یک بعد اجتماعی دیگر هم توجه داشته و آن هم توصیف ظاهر مردم آن دوره و زمانه است.
ساختار حکایتها
قصه ها یک مقدمه دارند که با دخالت مهماندار و سایر زائران با مزه میشود و بعد شروع، پایان و نتیجه گیری. گاهی وسط قصهها قصههای دیگری روایت میشود. چاوسر در حکايتهاي کانتربري از لحاظ نوع و تکنيک قصه گويي (يعني قصههاي تو در تو و به قول ونه گات «پوست پيازي») در ادبيات انگليسي پيشرو بوده. اما در ادبيات کشورهاي ديگر دنيا نمونههاي مشابه اين جور قصه گويي وجود داشته که اصل آنها «هزار و يک شب» خودمان است. نمونه ديگري که احتمالا خيلي روي نوشتههاي چاوسر تاثير گذاشته، «دکامرون» نوشته بوکاچيو است. چاوسر از او در نوشتن کنتربری مدد گرفته.
دکتر علیرضا مهدی پور عضو هیئت علمی دانشگاه ارومیه در مقاله خود مینویسد: «آری جفری چاوسر این شاعر قرن چهاردهم انگلیسی این گونۀ ادبی عامیانه را از ادبیات فرانسه و ایتالیا اقتباس کرده و در حکایتهای کنتربری چند فابلیو سروده که «حکایت آسیابان» بهترین آنان و بهترین فابلیو در ادبیات انگلیسی است.
این حکایت، مثل دیگر حکایتهای چاوسر، تنها یک فابلیوی ساده و سرگرمکننده نیست و لایههای عمیقتری دارد و سرشار از تلمیحات کلاسیک و مذهبی (کتاب مقدس) است. او در این حکایات هجو را جایگزین هزل کرده و مسائل روز جامعه را با بیانی واقعگرایانه منعکس میکند و تقریباً داستانها شبیه داستان کوتاه مدرن امروزی است». چاوسر از سفر يک گروه از زائران به اين محل استفاده ميکند تا داستان بگويد و مردم زمانه خودش را هم معرفي کند. صاحب مهمانخانهاي که زائران در آن جمع شدهاند پيشنهاد ميدهد همه زوار براي گذران وقت در طول راه قصه بگويند و از همين جاست که چاوسر توصيف شخصيتها را شروع مي کند.
محتوای حکایات چاوسر
در این قصهها از شير مرغ تا جان آدميزاد پيدا ميشود؛ ماجراجويي عاشقانه، داستان زندگي قديسان، قصههاي مذهبي، داستانهاي تمثيلي از حيوانات و موعظه. حتي درباره ارواح سرگردان در کانتربري قصه و افسانه هست.
از شواليه گرفته تا شخم زن و آسيابان و کارپرداز؛ از داروغه گرفته تا راهب و بازرگان و قاضي و البته کشيشها و راهبهاي مختلف که حتی يکيشان توبه فروش (کفاره گير) است در این قصهها حضور دارند. حتي درباره ارواح سرگردان در کانتربري قصه و افسانه هست.
برنامه اصلي چاوسراين بود که هر کدام از شخصيتهاي حاضر در حکايتهاي کانتربري چهار داستان بگويند؛ دو تا در راه رفتن به زيارت و دو تا در راه برگشت. با اين حساب بايد ۱۲۰ داستان در اين اثر نوشته ميشد اما متن موجود به زبان انگليسي ۲۴ حکايت بيشتر نيست و اين يعني روز ۲۵ اکتبر سال ۱۴۰۰ ميلادي که چاوسر از دنيا رفت، احتمالا برنامه خيلي بزرگتري براي ادامه اين حکايتها در ذهن داشت اما نتوانست پيادهاش کند.
چاوسر ۱۵ سال آخر عمرش را صرف نوشتن حکايتهاي کانتربري کرد که خودش هم به عنوان زائر در آن حضور دارد. آری او با اندیشه و فکری نو حکایتهایی را به نگارش در میآورد که از دل مردمان سرزمینش برخواسته و لاجرم بر دلها مینشیند و اندیشهای را میگستراند که ناجی زبان انگلیسی میشود.
کانتربری و فیلم
حکایتهای کنتربری فیلمی ایتالیایی به کارگردانی پیر پائولو پازولینی محصول سال ۱۹۷۲ است. فیلم بر اساس شعر روایی قرون وسطایی حکایتهای کنتربری اثر جفری چاوسر میباشد. نکته جالب استفاده از موضوعات این کتاب و کمدی الهی دانته آلیگیری در فیلم سینمایی هفت با بازی برد پیت و مورگان فریمن است که تقریباً ذهن را با فضای داستانی هر دو کتاب آشنا میکند.
ضمن آرزوی سلامتی و موفقیت، به اطلاع زبانآموزان عزیز میرساند آخرین مهلت ثبتنام ترم جدید پارسیان ادیب پنجشنبه ۳۰ دیماه، شروع ترم جدید برای روزهای زوج ( دخترها) شنبه ۲ بهمن و برای روزهای فرد (پسرها) یکشنبه ۳ بهمن میباشد.
آخرین مهلت ثبتنام
شروع ترم جدید روزهای زوج
شروع ترم جدید روزهای فرد
۱۴۰۰/۱۰/۳۰
۱۴۰۰/۱۱/۰۲
۱۴۰۰/۱۱/۰۳
ثبتنام آنلاین
اگر امکان پرداخت آنلاین با کارت بانکی دارید نیازی به مراجعهی حضوری برای ثبتنام نیست. از طریق پرتال آموزشگاه میتوانید به راحتی ثبتنام خود را انجام دهید. بدین منظور، به پرتال ثبتنام به نشانی portal.parsianadib.com مراجعه کنید. پس از ورود به حساب کاربری شخصی خود، به قسمت دورهها بروید و روی لینک ثبتنام جدید بزنید. در این صفحه میتوانید عناوین دورههای مربوط به سطحتان را ببینید و برای ترم آینده ثبتنام کنید.
ثبتنام حضوری
ساعات کاری آموزشگاه از چهارشنبه ۲۴ شهریور از ساعت ۲ بعداز ظهر میباشد.
برای ثبتنام حضوری میتوانید همه روزه به جز جمعهها، به آموزشگاه مراجعه کنید.
ثبتنام ورودیهای جدید
متقاضیانی که تصمیم به شروع یادگیری زبان انگلیسی از ترم جدید در آموزشگاه پارسیان ادیب را دارند میتوانند جهت مشاوره و تعیین سطح با آموزشگاه تماس بگیرند. تلفن ۵۲۶۷۴۹۲۹ (۰۳۱) و حساب کاربری آموزشگاه در واتسپ یا تلگرام به همین منظور آمادهی پاسخگویی به شما است.
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/winter2.jpg4251112پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2022-01-18 22:21:122022-01-18 22:21:15آغاز ثبتنام ترم جدید پارسیان ادیب
چوپان دروغگو اثری اجتماعی، اخلاقی و ماندگار است از ایزوپ (Aesop) که از نویسندگان اسلاوتبار یونان بود و قصه و افسانه مینوشت. طبق نوشتههای هرودوت، ایزوپ هم دوره کوروش هخامنشی و بردهای از اهالی سارد بوده که بعدها صاحبش او را آزاد کرد. داستان چوپان دروغگو با اینکه یک افسانه کهن یونانی است اما تا قرن ۱۵ به زبان لاتین ترجمه نشده و بعدها در اروپا رواج پیدا کرده است. حکایت راستی و درستی و برتری صداقت بر دروغگویی.
Every day, a shepherd boy sat on a hill watching the village
sheep. His job was to make sure nothing bad happened to the sheep.
One day, the shepherd boy felt very bored sitting on the hill
watching the sheep. Just for fun, he decided to play a trick on the people in the village. He took
a great breath and cried out “WOLF! THE WOLF IS CHASING THE SHEEP!”
All the people in the village came running up the hill to
help drive the wolf away. But when they arrived at the top of the hill, they found
no wolf. The boy laughed at the sight of their angry faces.
“Don’t cry ‘wolf’, shepherd boy, when there is no wolf”, said
the villagers. They went grumbling
back down the hill.
The next day, the boy felt bored again while he was watching
the sheep. He decided to try his trick again. He took a great breath and cried
out “WOLF! THE WOLF IS CHASING THE SHEEP!”
To his delight, all the people in the village came running up
the hill again to help drive the wolf away. But when they arrived at the top of
the hill, they found no wolf again. The boy just grinned and watched them go
grumbling down the hill once more.
But one day, there was a real wolf prowling about his flock. The shepherd boy
leapt up in alarm and cried out as loudly as he could, “WOLF!”
The people in the village thought he was trying to fool them again, and so
they didn’t come. At sunset, everyone wondered why the shepherd boy hasn’t
returned to the village with their sheep. The went up to the hill to find the
boy. They found him crying. “There really was a wolf here! The flock as scattered! I cried out
but no one came. Why didn’t you come? ”
An old man tried to comfort the boy as they walked back to the village. “We’ll help you look for the lost sheep in the morning, ” he said, putting his arm around the boy. But you have to realise that “nobody believes a liar even when he is telling the truth. ”
توضیحات
اصطلاح چوپان دروغگو به انگلیسی به معنی cry wolf است.
مترادف:
cry wolf: to give a false alarm of danger
چوپان دروغگو بودن، هشدار دروغ دادن
فایل ویدئویی داستان چوپان دروغگو را با زبان اصلی ببینید:
متن فارسی داستان چوپان دروغگو
یک پسر چوپان هر روز روی تپه ای می نشست و گوسفندان روستا
را تماشا می کرد. وظیفه او این بود که مطمئن شود هیچ اتفاق بدی برای گوسفندان
نیفتاده است.
یک روز، پسر چوپان از نشستن روی تپه و تماشای
گوسفندان احساس بی حوصلگی کرد. تصمیم گرفت برای سرگرمی با مردمان روستا حیله سوار
کند، نفس بزرگی کشید و فریاد زد: «گرگ! گرگ در حال تعقیب گوسفند است!»
همه مردم روستا دوان دوان به بالای تپه آمدند
تا گرگ را فراری دهند. اما وقتی به بالای تپه رسیدند، گرگی در کار نبود. پسر با
دیدن چهره های عصبانی آنها خندید.
اهالی روستا گفتند: «ای پسر چوپان، چوپان دروغگو نباش، وقتی گرگی در کار نیست». آنها با غر زدن از تپه برگشتند.
روز بعد، پسر در حالی که گوسفند را تماشا می
کرد، دوباره احساس خستگی کرد. تصمیم گرفت دوباره نقشهاش را امتحان کند. نفس عمیقی
کشید و فریاد زد: «گرگ! گرگ در حال تعقیب گوسفند است!»
برای خوشحالی او، همه مردم روستا دوباره دوان
دوان به بالای تپه آمدند تا گرگ را فراری دهند. اما وقتی به بالای تپه رسیدند، گرگی
را نیافتند. پسر فقط پوزخندی زد و آنها را دید که بار دیگر غرزنان از تپه پائین
رفتند.
اما یک روز، واقعا یک گرگ در اطراف گله اش
پرسه می زد. پسر چوپان با ترس از جا پرید و با بلندترین صدایی که در توانش بود فریاد
زد: “گرگ!”
مردم دهکده فکر کردند که او می خواهد دوباره آنها را گول بزند و بنابراین آنها
نیامدند. هنگام غروب همه نگران شدند که چرا پسرچوپان با
گوسفندانش به روستا برنگشته است. آنها تپه را به دنبال پسر بالا رفتند و او را درحالیکه
گریه میکرد یافتند. ” اینجا واقعا یک گرگ بود، گله را پراکنده کرد! من فریاد
زدم اما هیچ کس نیامد. چرا شما نیامدید؟
پیرمردی سعی کرد پسر را در حالی که به روستا برمیگشتند، دلداری دهد. او در حالی که بازویش را دور پسر گرفت گفت: «ما به تو کمک میکنیم صبح به دنبال گوسفندان گمشده بگردی». اما باید توجه داشته باشید که «هیچ کس دروغگو را حتی وقتی راست می گوید باور نمی کند. ”
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/the-boy-who-cried-wolf-3.png10801080پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2022-01-18 08:34:382022-01-25 12:16:03داستان چوپان دروغگو از Aesop: متن انگلیسی همراه با ترجمه فارسی
همانگونه که قبلا در مقاله مربوط به ادبیات انگلیسی اشاره شد دومین دوره ادبیات انگلیسی، ادبیات قرون وسطی یا میانه است که مورخان و تاریخشناسان آن را به دو دوره عصر تاریکی و عصر فرهنگی تقسیم نموده اند؛ آنها معتقدند در عصر تاریکی نمیتوان نگاهی شفاف از فرهنگ یا پیشرفت را دید. اما عصر فرهنگی در واقع رفته رفته این قرن را به رنسانس نزدیک تر نمود و گام های نوظهوری در عرصه فرهنگی اروپا به پا کرد.
درواقع ادبیات انگلیسی میانه یا قرون وسطی به مجموعه آثار ادبی گفته میشود که از سده ۱۲ میلادی تا دهه ۱۴۷۰ نگاشته شده اند. این دوره را به عنوان عصر فئودالیسم و عصر شوالیهگری نیز میشناسند.
دینی و مذهبی همچون: آثار جولیان نرویچی و ریچارد رول
عشق درباری
آرتوری
ناگفته نماند که بسیاری از آثار چاسر خارج از این دسته بندی است.
چگونه زبان انگلیسی توانست استاندارد شود؟
پس از فتح انگلستان به دست نرمنها، زبان فرانسوی حقوقی، تبدیل به زبان استاندارد دادگاهها، پارلمان و جامعه شد. گویشهای نرمن طبقهٔ حاکم با زبان آنگلوساکسونی مردم درآمیخت و زبانی با عنوانی آنگلونرمنی ایجاد شد. پس از آن آنگلونورمنی در گزاری تدریجی به شکل انگلیسی مدرن در آمد.
با گذر زمان، بار دیگر انگلیسی اعتبار گذشته را بازیافت و در ۱۳۶۲ میلادی جایگزین فرانسوی و لاتین در پارلمان و دادگاهها شد. در سدهٔ چهارده میلادی بار دیگر آثار مهمی در ادبیات انگلیسی پدید آمدند که از مهمترین آن می توان به آثار چاسر اشاره کرد. در نیمهٔ بعدی این سده شاهد تثبیت زبان انگلیسی به عنوان زبان نگارشی و گرایش ادبا به نگارش غیرمذهبی هستیم.
ویلیام کاکستون در سالهای پایانی سدهٔ ۱۵ چهار پنجم از آثار خود را به زبان انگلیسی منتشر کرد. این حرکت باعث شد تا انگلیسی استاندارد شود و واژگان آن گسترش یابند.
چگونگی شروع عصر میانه:
قرون وسطی یا عصر شوالیه گری در واقع دلیلی بر شکلگیری انگلیسی آنگلوساکسون و میانه شد که جدایی آنها در سال ۱۰۶۶ میلادی اتفاق افتاد و همین موضوع پس از مدتی باعث تحولی عظیم در شکل گیری ادبیاتی تازه تر در انگلستان گردید و ادبیات انگلیسی را دچار تغییرات اساسی و البته مثبت نمود.
شماری از افراد از این قرن به دوران طلایی یاد می کنند چرا که در این دوران صنعت چاپ وارد بریتانیا شد و همچنین افرادی بجز روحانیون نیز توانستند به رشد فرهنگی و ادبی دست یافته و در حقیقت بریتانیا با رشد طبقه میانی در طی آن سالها روبرو گردید.
از آنجا که خواندن متون انگلیسی کهن برای همگان غیرممکن است. به همین دلیل رشته دانشگاهی جداگانه ای به نام زبان انگلیسی کهن به این مهم اختصاص یافته است.
و این امر باعث شد تا فهم و درک آن متون برای بیشتر افراد قابل فهم شود.
وقایع مهم در این دوره
۱۲۰۰: آغاز دوران میانهٔ ادبیات انگلیسی. ۱۴۰۰–۱۳۶۰: اوج ادبیات میانه انگلیسی: جفری چاسر ۱۴۸۵: چاپ کتاب Morte d’Arthur اثر سر توماس مالروی(Malroy) توسط ویلیام کاکستون. این کتاب جزو اولین کتب چاپ شده در انگلستان است.
شاعران و نویسندگان سرشناس این دوره
جفری چاوسر(Geoffrey Chaucer) (۱۴۰۰–۱۳۴۳)
سر توماس مالروی (۱۴۷۱–۱۴۰۵)
ویلیام کاکستون (۱۴۹۱–۱۴۲۲)
مهمترین نویسندهٔ انگلیسی میانه جفری چاسر است که در اواخر سدهٔ ۱۴ میلادی فعال بود. چاسر که بسیاری او را «پدر ادبیات انگلیسی» میدانند به این دلیل ستوده میشود که توانست به جای استفاده از زبانهای فرانسه یا لاتین، قدرت هنری زبان انگلیسی بومی را به نمایش بگذارد. شاهکار چاسر حکایتهای کنتربری است که موفقیت بزرگ فرهنگ غرب بهشمار میرود. به دلیل اهمیت جفری چاسر در مقاله های بعدی به بررسی آثار، زندگی و شخصیت او خواهیم پرداخت.
توماس مالروی
تامس مالوری (انگلیسی: Thomas Malory؛ ۱۴۱۵ – ۱۴ مارس ۱۴۷۱) سیاستمدار و نویسنده اهل پادشاهی انگلستان بود.
نخستین ناشر و چاپخانهدار انگلیسی
ویلیام کاکستون (William Caxton ) در حدود ۱۴۲۲ در احتمالاً تنتردن در ویلد کنت زاده شد. نخستین ناشر و چاپخانهدار انگلیسی بود.
زندگی و فعالیتهای کاکستون
او در ابتدا به کار تجارت لباس در لندن مشغول بود اما در ۱۴۴۱ به بروژ رفت و تا ۱۴۷۰ در آنجا ماند. او سپس در ۱۴۷۱ به کلن رفت و احتمالاً کار چاپ را در مدت ۲ سالی که در آنجا بود آموخت. دیری نپایید که کاکستون نخستین کتاب انگلیسیزبان با عنوان «مجموعه تواریخ تروآ» را که خود از فرانسه به انگلیسی برگردانده بود در ۱۴۷۵ به چاپ رساند. او سپس در ۱۴۷۶ به انگلستان بازگشت و انتشاراتی خود را در وستمینستر راهاندازی نمود.
کاکستون در ۱۴۷۶ حکایتهای کنتربری (اثر جفری چاوسر) و سپس در سال ۱۴۷۷ «سخنانی از فیلسوفان» را به چاپ رساند که نخستین کتاب چاپ انگلستان شناخته میشوند. همچنین در ۱۴۸۵ اثر سر توماس مالوی «مرگ شاه آرتور» را چاپ کرد با این حال از نظر شخصی اعتقادی به آن نداشت و خوانندگانش را تشویق میکرد که در صحت آنها همچون او مشکوک باشند “شما آزاد هستید که روایت مالوی را بپذیرید یا رد کنید»
کاکستون در حدود صد عنوان کتاب را به چاپ رساند و قصههای کنتربری تنها یک سوم از آنها به صورت نسخههای کامل یا بخشی از اثر اصلی بر جای مانده است. او همچنین کار ترجمهٔ آثار فرانسویای که به چاپ میرساند را خودش عهدهدار بود. ویلیام کاکستون در حدود ۱۴۹۲ در لندن درگذشت.
باید ازین به بعد منتظر ظهور و تجلی آثار فاخر و جهانی که به زبان انگلیسی نوشته شدهاند باشیم و لازم به ذکر است که دست کم از سدهٔ ۱۴ میلادی میتوان رد پای شعرای ایرلندی را در ادبیات انگلیسی یافت.
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/history.jpg457596پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2022-01-11 08:44:562022-10-07 22:21:37ادبیات انگلیسی ۲: آغاز ادبیات میانه + وقایع مهم و نویسندگان سرشناس
اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی بسیار فراواناند، ما در این نوشتار همچون مقاله پیشین پارسیان ادیب (اصطلاحات آشپزی ۱) تعدادی از این اصطلاحات را به همراه مثال و تصویر معرفی کردهایم:
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/cooking1.jpg473600پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2022-01-01 23:19:322022-01-07 19:57:06اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی (۲): ترجمه + تصویر
آرزوی ثروتمند شدن یکشبه، داشتن یک مرغ تخم طلا، دیدن یک لوبیای سحرآمیز از بچگی و درست از زمانی که داستان جک و لوبیای سحرآمیز را دیدیم و خواندیم همیشه همراه ما بوده و گاهی در گوشه کنارهای تخیلاتمان به آن سری زدهایم. آیا تابحال این داستان را به زبان انگلیسی خوانده و یا شنیدهاید؟
با مقاله جدید پارسیان ادیب و داستان متفاوت جک همراه ما باشید: (شاید اینبار غول قصه ما مهربانتر باشد!)
متن فارسی
جک و لوبیای سحرآمیز
یکی بود یکی نبود. پسری به اسم جک
خودش را در گندهترین دردسر انداخت. همهچیز وقتی شروع شد که مادرش از او خواست
گاو پیرشان را بدوشد. اما جک فکر کرد که دیگر از دوشیدن آن گاو خسته شده است.جک
گفت: «اصلاً امکان نداره. من الان اون گاو حنایی پیرو نمیدوشم.» او تصمیم گرفت
گاو پیر را بفروشد تا دیگر مجبور نباشد شیر آن را بدوشد!
جک به بازار میرفت تا گاو را بفروشد
که دستفروشی را سر راهش دید.جک گفت: «سلام آقای پدلر.» دستفروش از او پرسید:
«داری کجا می ری؟» جک جواب داد: «میرم که گاومو تو بازار بفروشم.» دستفروش پرسید:
«چرا گاوتو بفروشیش؟ اونو با لوبیا معامله کن!» جک پرسید: «لوبیا!» دستفروش جواب
داد: «نه هر لوبیایی. با لوبیاهای سحرآمیز عوض کن.» جک پرسید: «اونا چیکار می
کنن؟» دستفروش گفت: «اونا جادو می کنن!» جک گفت: «جادو؟ باشه فروختمش! و گاو را
با سه دانهی لوبیا معامله کرد.
جک به خانه برگشت و به مادرش گفت که
گاو را فروخته تا دیگر مجبور نباشد آن را بدوشد. مادر جک پرسید: «تو چیکار کردی
عزیزم؟» جک گفت: «من گاوه رو با لوبیاهای سحرآمیز معامله کردم.» «تو گاو رو با چند
تا لوبیای سحرآمیز عوض کردی؟» مادر جک نمیتوانست حرف جک را باور کند. او گفت: «هیچ
لوبیای سحرآمیزی وجود نداره.» و لوبیاها را از پنجره به بیرون پرتاب کرد. او گفت:
«خب من اونا رو غیب کردم ولی بازم این کار من اونارو سحرآمیز نکرد!»
ناگهان زمین با غرشی شروع به لرزیدن
کرد. بوتهی لوبیایی جلوی چشم آنها از زمین رویید. جک آن را دید و فوراً از بوته
بلند لوبیا بالا رفت. مادرش داد زد: «همینالان برگرد اینجا!» ولی جک گوش نمیداد.
جک از بوتهی لوبیا بالا رفت، بالا، بالاتر و بالاتر.
در نوک بوتهی لوبیا قصر بزرگی دید.
به طرف در بزرگ آن رفت و بازش کرد و وارد شد.
داخل قصر شگفتانگیزترین چیز در تمام
عمرش را دید. یک غاز آنجا بود. اما آن غاز از آن غازهای همیشگی و معمولی نبود. آن
غاز تخمهای طلا میگذاشت! جک با خودش فکر کرد: «چه خوب شد. فکر کن با این تخمهای
طلا چه کارا میشه کرد!» و سپس بدترین فکر ممکن به سرش زد- او میخواست غاز را
بردارد!
جک غاز را از جایی که نشسته بود بلند
کرد. در همین لحظه بزرگترین و ترسناکترین و تنها غولی که جک دیده بود وارد اتاق
شد. غول دید که غاز در جای همیشگیاش نیست! غول گفت: هی هو های هانار. اگه تو غاز
منو برداشته باشی میخورمت واسه ی ناهار! جک با خودش فکر کرد: «اوه نه. این غوله میخاد
منو بخوره! باید یه جوری از اینجا برم بیرون که منو نبینه!»
او بی سروصدا و یواشکی غاز را برداشت
و به طرف در راه افتاد. چیزی نمانده بود که از اتاق بیرون برود که غاز جیغ کشید و
غول جک را پیدا کرد! غول نعره زد: «هی هو های هَنَم، پسش بده وگرنه مامانمو صدا میزنم!
جک جیغی زد: « آه!» و به طرف ساقه لوبیا دوید.
جک با تمام سرعت از ساقه لوبیا پائین
آمد اما غول هم پشت سرش پائین میرفت.
درست وقتی جک پا روی زمین گذاشت غول
او را به روی دستان بزرگش بلند کرد. غول گفت: «هی هو های هَزه، حتماً هستی خوشمزه!
درست وقتی غول میخواست جک را بخورد زمین شروع به لرزیدن کرد و یک خانم غول بزرگتر،
قدبلندتر و گندهتر کنار بچه غول ایستاد! جک با خودش فکر کرد: «حالا دو تا شدن.
حالا دیگه حتماً منو می خورن!»
مامان غوله گفت: «ویلفرد اون پسر رو
بذارش زمین.» بچه غول جک را روی زمین گذاشت. مامان غوله پرسید: «به تو چی گفته
بودم؟» بچه غول با شرمندگی گفت: «بچههای دیگه رو نخور.» مامان غوله گفت: «بسیار
خوب. ما بچههای دیگه رو نمیخوریم.» بچه غول داد زد: «ولی اون غاز منو ورداشته!»
در همین لحظه مادر جک از خانه
روستایی بیرون آمد. او پرسید: «اینجا چه خبر شده؟ جک شروع به گفتن کرد: «خوب اونجا
این قصره بود و توش جالبترین غازی که دیدم بود- تخم طلا میذاره! وقتی داشتم ورش
میداشتم این بچه غوله اومد تو و هی های هو و اینا میکرد. بعدش من…» مادر جک حرف
او را قطع کرد: «منظورت اینه که غاز این پسرو ورداشتی؟» جک گفت: «آره. ولی تخم طلا
میذاره.» سپس مکثی کرد و راجع به آن کمی فکر کرد. بعد گفت: «حالا که گفتی به نظرم
خیلی هم جالب نمیاد.» جک نگاهی به بچه غول کرد و گفت: «از اینکه غاز تو رو برداشتم
معذرت میخام. می دونم که نباید چیزی که مال من نیست بردارم.» بچه غول گفت: «عیبی
نداره. به نظرم بهتر بود به جای اینکه بخوام بخورمت ازت میخواستم غازو بهم پس
بدی. منم معذرت میخام. راستی میای بیسبال بازی کنیم؟»
جک و بچه غول دوستان خوبی شدند و هر وقت که میخواستند همدیگر را ببینند از بوته لوبیا استفاده میکردند. جک گفت: «اگه اون سه تا لوبیای سحرآمیز نبودن یاد نمیگرفتم بیسبال غولی بازی کنم.» بچه غول گفت: «راس میگی. منم میگم که همهی این ماجراها یه موفقیت بزرگ بود!»
فایل ویدئویی قصه آخرین دایناسورها را با زبان اصلی مشاهده کنید:
متن انگلیسی جک و لوبیای سحرآمیز
Jack and the
Beanstalk
Once upon a
time, a boy named Jack got himself into the biggest, most humongous heap of
trouble ever. It all started when Jack’s mama asked him to milk the old cow.
But Jack decided he was tired of milking cows. “No way, no how. I’m not milking
this brown cow now,” said Jack, and he decided to sell the old cow, so he’d
never have to milk it again!
Jack was on
his way to market to sell the cow when he came across a peddler. “Hi, Mr.
Peddler,” said Jack. “Where are you headed?” asked the peddler. “I’m going to
sell my cow at the market,” Jack answered. “Why sell your cow?” asked the
peddler. “Trade her for beans!” “Beans?” asked Jack. “Not just any kind of
beans,” said the peddler, “magic beans.” “What do they do?” asked Jack. “They
do magic!” said the peddler. “Magic? Sold!” said Jack, and he traded the cow
for three magic beans.
Jack got home
and told his mama he had sold the cow so he wouldn’t have to milk her anymore.
“Oh dear, you did what?” Jack’s mama asked. “I sold her for magic beans,” said
Jack. “You sold a cow for magic beans?” Jack’s mama couldn’t believe what Jack
was telling her. “There’s no such thing as magic beans,” she said as she threw
the beans out the window. “Well, I did make them disappear, but that still
doesn’t make them magic!”
Suddenly, the
ground rumbled and began to shake. A magic beanstalk grew up right before their
eyes! Jack saw it and immediately began to climb the tall beanstalk. “Get back
here this instant!” called Jack’s mama, but Jack wasn’t listening.
Jack climbed
up and up and up and up the beanstalk.
At the top of
the beanstalk, Jack found a giant castle. He walked up to the giant door,
cracked it open, and went inside.
Inside the
castle, Jack saw the most amazing thing he had ever seen. It was a goose. But
it wasn’t just any old ordinary goose. This goose laid eggs made of gold! “That
is so cool,” thought Jack. “Think of all the things you could do with golden
eggs!” And then, Jack got the worst idea he’d ever had—he was going to take the
goose!
Jack lifted
the goose off of its perch. Just then, the biggest, most fearsome, and only
giant Jack had ever seen came into the room. The giant saw that his goose
wasn’t in its usual spot! “Fee fi fo funch, if you took my goose, I’ll eat you for
lunch!” “Oh no,” thought Jack. “That giant’s going to eat me! I’ve got to get
out of here without him seeing me!”
Quietly and
carefully, Jack took the goose and made his way toward the door. He was almost
out of the room when—honk! The goose cried out and the giant spotted Jack! “Fee
fi fo fummy, give that back or I’ll call my mummy!” roared the giant. “Ahhh!”
screamed Jack. He ran toward the beanstalk.
Jack ran as
quickly as he could down the beanstalk, but the giant was following close
behind.
Just as Jack
put his feet back on the ground, the giant picked up Jack in his enormous
hands. “Fee fi fo fummy, I bet you taste yum yum yummy!” said the giant. Just
as the giant was about to eat Jack, the ground began to shake, and there,
standing right behind the giant, was an even bigger, taller, more humongous
lady giant! “Two giants!” thought Jack. “They’ll eat me now for sure!”
“Put that boy
down, Willifred,” the giant mama told her son. The giant put Jack back down on
the ground. “Now what have I told you?” she asked. “Don’t eat other kids,” said
the giant sheepishly. “That’s right, we don’t eat other kids,” said the mama
giant. “But he took my goose!” cried the giant.
Just then,
Jack’s mama came out of the farmhouse. “What on earth is going on here?” she
asked. “Well,” Jack began, “there was this castle, and inside was the coolest
goose ever—it lays golden eggs! As I was taking it, this giant kid came in and
was all ‘fee fi fo fum’ and then I—” “You mean you took this boy’s goose?”
Jack’s mama interrupted. “Yeah, but it lays golden eggs!” Jack paused and
thought about it. “Huh. Now that you mention it, I guess that wasn’t very
nice,” said Jack. Jack looked at the giant. “I’m sorry I took your goose. I
know I shouldn’t take things that don’t belong to me.” “That’s OK. I suppose I
should’ve asked you to give me back the goose without trying to eat you. I’m
sorry too,” said the giant. “Hey, do you want to play baseball?”
Jack and the giant became good friends, using the beanstalk to visit each other whenever they wanted. “You know,” Jack said, “if it weren’t for those three magic beans, I never would have learned how to play giant baseball.” “You’re right,” said the giant. “I’d say the whole adventure was a giant success!”
فایل صوتی داستان جک و لوبیای سحرآمیز
vocabulary
کلمات جدید قصه جک و لوبیای سحرآمیز
ردیف
کلمات و اصطلاحات
ترجمه
۱
get in to a trouble
در دردسر بزرگی
گرفتار آمدن
۲
humongous
عظیم،بزرگ
۳
heap
انباشته، کومه، پشته
۴
to milk
دوشیدن گاو
۵
tired
خسته
۶
no way, no how
امکان ندارد
۷
sell
فروختن
۸
come across
کسی را سر راه خود
دیدن
۹
peddler
دستفروش
۱۰
to head
جلو رفتن، رهسپار
جایی بودن
۱۱
to trade
معامله کردن، معاوضه
۱۲
bean
لوبیا
۱۳
magic
سحرآمیز
۱۴
anymore
دیگر (در جملات منفی
استفاده می شود)
۱۵
to believe
باور داشتن
۱۶
to throw out
پرتاب کردن به بیرون
۱۷
suddenly
ناگهان
۱۸
rumbled
غرش
۱۹
ground
زمین
۲۰
shake
لرزیدن
۲۱
to grow up
رشد کردن، روییدن
۲۲
immediately
فوراً
۲۳
to climb
بالا رفتن
۲۴
this instant
این لحظه
۲۵
to call
صدا زدن، فریاد زدن
۲۶
at the top of
در بالای
۲۷
giant
عظیمالجثه، بزرگ
۲۸
castle
قلعه، قصر
۲۹
to walk up
رفتن به سمت جایی
۳۰
to crack something open
قفل دری را گشودن
۳۱
to go inside
وارد جایی شدن
۳۲
amazing
شگفتانگیز
۳۳
goose
غاز
۳۴
ordinary
معمولی
۳۵
to lay
تخم گذاشتن
۳۶
golden
طلایی
۳۷
the worst
بدترین
۳۸
to take
برداشتن
۳۹
to lift
بلندکردن
۴۰
perch
محل نشستن پرنده
۴۱
just then
درست در آن لحظه
۴۲
fearsome
ترسناک
۴۳
giant
غول
۴۴
come in to
وارد شدن به جایی
۴۵
spot
محل، جا
۴۶
to have got to
باید
۴۷
to get out of
از جایی خارج شدن
۴۸
toward
به سمت
۴۹
honk
صدای غاز
۵۰
cry out
جیغ کشیدن
۵۱
to spot
کشف کردن، یافتن
۵۲
give back
پس دادن
۵۳
roar
غرش و فریاد
۵۴
scream
فریاد زدن
۵۵
run
دویدن
۵۶
as quickly as
با تمام سرعت
۵۷
follow
تعقیب و دنبال کردن
۵۸
pick up
بلند کردن، سوار کردن
۵۹
enormous
عظیم ، بزرگ
۶۰
interrupt
قطع کردن، گسیختن
۶۱
mention
تذکر، گفتن
۶۲
hole
همه
۶۳
adventure
ماجرا
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/Untitled-1-3.jpg417626پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2021-12-10 20:32:392021-12-10 20:32:42داستان جک و لوبیای سحرآمیز به همراه ترجمه + فایل ویدئویی و صوتی
موقع حرف زدن برای بیان حالتهای مختلف از تن صدا، حرکات بدن یا حالات چهره استفاده میکنیم: موقع شادی دست میزنیم، موقع تعجب ابروها را بالا داده و صدایمان اندکی بالا میرود، موقع عصبانیت برافروخته میشویم دستها را مشت کرده و گاهی فریاد میزنیم. اما این حالتها را در نوشته چگونه به تصویر بکشیم؟مخاطب چگونه منظور ما را متوجه بشود؟ با کمک علائم نگارشی.
یکی از علائم نگارشی که بار بزرگی بر دوش دارد نماد تعجب یا Exclamation Mark است.
بطور کلی علامت تعجب یا نماد شگفتیبه انگلیسی: (Exclamation point) یک نشانهٔ نوشتاری است که معمولاً برای ابراز احساسات قوی یا شدت زیاد به کار میرود و در پایان جملههای شگفتی، آرزو، تأکید، خواهش، منادا،… به کار میرود.
نماد تعجب در زبان فارسی و زبان انگلیسی به یک شکل نوشته میشود. این علامت از یک خط صاف با یک نقطه در پایینش ساخته میشود (!).
کاربردهای علامت تعجب درنوشتن متن:
۱ـ بیان عواطف، احساسات، هیجان و شگفتی
مثلا اگر در انتهای جمله .I am excited نماد تعجب بگذاریم این معنی را میدهد که فرد با هیجان و احساسات این جمله را بیان کرده است:
Yes ! She will marry you !
۲ـ بعد از حروف ندا
حروف
ندا واژههایی مانند oh، wow و … هستند که برای هشدار، تعجب،
دستور، احساسات و … به کار میروند. به مثال زیر توجه کنید:
Wow ! That’s right.
۳ـ طعنه و تمسخر
همچنین می توان از نماد تعجب (!) برای مشخص کردن یک عبارت بعنوان طعنه، کنایه یا تمسخر استفاده کرد. مثال:
What a lovely weather!
در جملۀ فوق منظور گوینده این است که هوای خوبی نیست.
۴ـ عدم اطمینان
در نوشتار غیررسمی مانند پیامک، چت، فیسبوک و غیره از نماد تعجب بههمراه علامت سؤال (?!) برای نشان دادن تعجب و عدم اطمینان استفاده میگردد.
شهر انگلیسی وستوارد هو! (Westward Ho! ) نامیده شده پس از رمان چارلز کینگزلی، تنها نام مکان در پادشاهی متحده است که رسماً نماد تعجب دارد. شهری در کِبِکِ کانادا به نام سن-لویی-دو-ها! ها! (Saint-Louis-du-Ha! Ha!) وجود دارد که بهطور رسمی در نامش دو علامت تعجب دارد.
علامت هشدار یا خطر
علامت تعجب برای جلب توجه به هشدارهای خطر، و مسائل پیشبینینشده بهکار میرود. این علامتها در محیطهای پرخطر و تجهیزات بالقوه خطرناک معمول هستند. یک نوع معمولِ این هشدار یک مثلث زرد با یک نماد تعجب است، ولی مثلث سفید با حاشیهٔ قرمز در علامتهای خطر اروپایی معمولند.
علامت تعجب در ریاضی
در ریاضی این علامت عمل فاکتوریل را نشان میدهد.
n!=n×(n−1)×(n−2)×…×1
رایانه
زبانهای رایانهای متعددی از «!» برای معناهای مختلفی استفاده میکنند، که مهمترینشان نفی منطقی است؛ برای مثال، A != B یعنی A برابر B نیست.
علائم تجاری
برخی نامهای تجاری علامت تعجب دارند مانند: موتور جستجوی یاهو
نکات نهایی
هر گاه در نقل قول بخواهیم از این علامت استفاده کنیم، باید آن را داخل نقل قول قرار دهیم، مانند:
Ali said , “I like cake a lot ! ”
معمولا از یک نماد تعجب استفاده میشود، اما گاهی در نوشتههای غیر رسمی از دو یا سه نماد تعجب برای تاکید بیشتر استفاده میشود، مثل جمله زیر:
“No !!! I told you about that problem.
بعضی معتقدند این علامت برای نوشتههای Informal مناسب است چرا که برای انتقال مفهوم تعجب یا سورپرایز به مخاطب استفاده میشود. اما مناسب فضای آکادمیک، رسمی یا Formal نیست. درواقع استفادهٔ بیشازحد از علامت تعجب معمولاً نشانگر نویسندگی ضعیف است، زیرا معمولاً خواننده را منحرف میکند و ارزش علامت را میکاهد. برخی نویسندگان، مانند توماس ولف آمریکایی، به استفادهٔ آزاد و بیش از حد از علامت تعجب معروفند.
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/ex.mark_.jpg5761024پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2021-12-05 12:53:112021-12-05 12:53:14از علامت تعجب کجا استفاده میشود؟ نوشته، نام مکانها و علوم مختلف