نوشته‌ها

روزهای هفته در زبان انگلیسی: مخفف و وجه تسمیه

مقدمه

روزهای هفته در زبان انگلیسی همانند زبان فارسی است، اصلا هفته چیست؟ هَفته یکایی از زمان برابر ۷ شبانه روز است.

هفته از گام‌های چهارگانه ماه قمری گرفته شده و امروزه در همه جوامع از آن به عنوان یک واحد زمان استفاده می‌شود.

روزهای هفته
نمادهای ایام هفته در گاه‌شماری رومی

با مقاله جدید پارسیان ادیب همراه باشید:

روزهای هفته (the days of the week)  و مخفف آنها:

روز هفته مخفف 1 مخفف 2
 Monday .Mon.Mo
 Tuesday .Tue.Tu
 Wednesday .Wed.We
 Thursday .Thu.Th
 Friday .Fri.Fr
 Saturday .Sat.Sa
 Sunday .Sun.Su
روزهای هفته

وجه تسمیه ایام هفته

نام های ایام هفته در بیشتر زبان‌هایی که ریشه آنها زبان لاتین است، از تقویم رومی (Roman Calendar) گرفته شده است که براساس نام سیارات (planets) است و نام روزهای هفته از طریق این زبان‌ها وارد زبان انگلیسی شده‌اند.

ردیف days of the week وجه تسمیه براساس نام سیارات
۱ Monday روز ماه (Day of the Moon)
۲ Tuesday روز مریخ (Day of the Mars)
۳ Wednesday روز عطارد (Day of the Mercury)
۴ Thursday روز مشتری (Day of the Jupiter)
۵ Friday روز زهره (Day of the Venus)
۶ Saturday روز زحل (Day of the Saturn)
۷ Sunday روز خورشید (Day of the Sun)

برای مطالعه بیشتر در این مورد به منشا نام ایام هفته در زبان انگلیسی مراجعه فرمائید.

روزهای هفته

فرم سوالی برای ایام هفته

 What day is it today?    It’s Thursday.

When does she go the English class?   She goes the English class on Wednesdays.

نکات مهم در مورد روزهای هفته

  • طبق استاندارد بین المللی، آغاز هفته، روز دوشنبه است، ولی در چندین کشور از جمله ایالات متحده آمریکا و کانادا روز آغازین هفته یکشنبه است.
  •  weekdays به معنی روزهای کاری است و بنابراین شامل ۵ روزی است که تعطیل نمی باشند (دوشنبه تا جمعه).
  • از سوی دیگر weekends به معنی روزهای آخر هفته است که تعطیل می باشند Sunday و Saturday
  • روزهای هفته همیشه با capital letters (حروف بزرگ) نوشته می شوند.
  • برای بکاربردن ایام هفته در جمله از حرف اضافه on استفاده می کنیم. I’ll see you on Wednesday
  • برای جمع بستن روزهای هفته s را به آخر آنها اضافه می کنیم.
  • every , each قبل از ایام هفته قرار می‌گیرند:

I eat soup every Sunday.
We go to the gym each Sunday.

آغاز ثبت‌نام ترم جدید پارسیان ادیب

ضمن آرزوی سلامتی و موفقیت، به اطلاع زبان‌آموزان عزیز می‌رساند آخرین مهلت ثبت‌نام ترم جدید پارسیان ادیب پنج‌شنبه ۳۰ دی‌ماه، شروع ترم جدید برای روزهای زوج ( دخترها) شنبه ۲ بهمن و برای روزهای فرد (پسرها) یک‌شنبه ۳ بهمن می‌باشد.

آخرین مهلت ثبت‌نامشروع ترم جدید روزهای زوجشروع ترم جدید روزهای فرد
۱۴۰۰/۱۰/۳۰۱۴۰۰/۱۱/۰۲۱۴۰۰/۱۱/۰۳

ثبت‌نام آنلاین

اگر امکان پرداخت آنلاین با کارت بانکی دارید نیازی به مراجعه‌ی حضوری برای ثبت‌نام نیست. از طریق پرتال آموزشگاه می‌توانید به راحتی ثبت‌نام خود را انجام دهید. بدین منظور، به پرتال ثبت‌نام به نشانی portal.parsianadib.com مراجعه کنید. پس از ورود به حساب کاربری شخصی خود، به قسمت دوره‌ها بروید و روی لینک ثبت‌نام جدید بزنید. در این صفحه می‌توانید عناوین دوره‌های مربوط به سطح‌تان را ببینید و برای ترم آینده ثبت‌نام کنید.

ثبت‌نام حضوری

ساعات کاری آموزشگاه از چهارشنبه ۲۴ شهریور از ساعت ۲ بعداز ظهر می‌باشد.

برای ثبت‌نام حضوری می‌توانید همه روزه به جز جمعه‌ها، به آموزشگاه مراجعه کنید.

ثبت‌نام ورودی‌های جدید

متقاضیانی که تصمیم به شروع یادگیری زبان انگلیسی از ترم جدید در آموزشگاه پارسیان ادیب را دارند می‌توانند جهت مشاوره و تعیین سطح با آموزشگاه تماس بگیرند. تلفن ۵۲۶۷۴۹۲۹ (۰۳۱) و حساب کاربری آموزشگاه در واتسپ یا تلگرام به همین منظور آماده‌ی پاسخگویی به شما است.

داستان چوپان دروغگو از Aesop: متن انگلیسی همراه با ترجمه فارسی

مقدمه

چوپان دروغگو اثری اجتماعی، اخلاقی و ماندگار است از ایزوپ (Aesop) که از نویسندگان اسلاوتبار یونان بود و قصه و افسانه می‌نوشت. طبق نوشته‌های هرودوت، ایزوپ هم دوره کوروش هخامنشی و برده‌ای از اهالی سارد بوده که بعدها صاحبش او را آزاد کرد. داستان چوپان دروغگو با اینکه یک افسانه کهن یونانی است اما تا قرن ۱۵ به زبان لاتین ترجمه نشده و بعدها در اروپا رواج پیدا کرده است. حکایت راستی و درستی و برتری صداقت بر دروغگویی.

با مقاله جدید پارسیان ادیب همراه باشید:

متن انگلیسی چوپان دروغگو

cry wolf

Every day, a shepherd boy sat on a hill watching the village sheep. His job was to make sure nothing bad happened to the sheep.

One day, the shepherd boy felt very bored sitting on the hill watching the sheep. Just for fun, he decided to play a trick on the people in the village. He took a great breath and cried out “WOLF! THE WOLF IS CHASING THE SHEEP!”

All the people in the village came running up the hill to help drive the wolf away. But when they arrived at the top of the hill, they found no wolf. The boy laughed at the sight of their angry faces.

چوپان دروغگو

“Don’t cry ‘wolf’, shepherd boy, when there is no wolf”, said the villagers. They went grumbling back down the hill.

The next day, the boy felt bored again while he was watching the sheep. He decided to try his trick again. He took a great breath and cried out “WOLF! THE WOLF IS CHASING THE SHEEP!”

 مرتبط مطالعه کنید: جوجه اردک زشت  

To his delight, all the people in the village came running up the hill again to help drive the wolf away. But when they arrived at the top of the hill, they found no wolf again. The boy just grinned and watched them go grumbling down the hill once more.

But one day, there was a real wolf prowling about his flock. The shepherd boy leapt up in alarm and cried out as loudly as he could, “WOLF!”

چوپان دروغگو

The people in the village thought he was trying to fool them again, and so they didn’t come. At sunset, everyone wondered why the shepherd boy hasn’t returned to the village with their sheep. The went up to the hill to find the boy. They found him crying. “There really was a wolf here! The flock as scattered! I cried out but no one came. Why didn’t you come? ”

An old man tried to comfort the boy as they walked back to the village. “We’ll help you look for the lost sheep in the morning, ” he said, putting his arm around the boy. But you have to realise that “nobody believes a liar even when he is telling the truth. ”

چوپان دروغگو

توضیحات

اصطلاح چوپان دروغگو به انگلیسی به معنی cry wolf است.

مترادف:

cry wolf: to give a false alarm of danger

چوپان دروغگو بودن، هشدار دروغ دادن

فایل ویدئویی داستان چوپان دروغگو را با زبان اصلی ببینید:

متن فارسی داستان چوپان دروغگو

یک پسر چوپان هر روز روی تپه ای می نشست و گوسفندان روستا را تماشا می کرد. وظیفه او این بود که مطمئن شود هیچ اتفاق بدی برای گوسفندان نیفتاده است.

یک روز، پسر چوپان از نشستن روی تپه و تماشای گوسفندان احساس بی حوصلگی کرد. تصمیم گرفت برای سرگرمی با مردمان روستا حیله سوار کند، نفس بزرگی کشید و فریاد زد: «گرگ! گرگ در حال تعقیب گوسفند است!»

همه مردم روستا دوان دوان به بالای تپه آمدند تا گرگ را فراری دهند. اما وقتی به بالای تپه رسیدند، گرگی در کار نبود. پسر با دیدن چهره های عصبانی آنها خندید.

چوپان دروغگو

اهالی روستا گفتند: «ای پسر چوپان، چوپان دروغگو نباش، وقتی گرگی در کار نیست». آنها با غر زدن از تپه برگشتند.

روز بعد، پسر در حالی که گوسفند را تماشا می کرد، دوباره احساس خستگی کرد. تصمیم گرفت دوباره نقشه‌اش را امتحان کند. نفس عمیقی کشید و فریاد زد: «گرگ! گرگ در حال تعقیب گوسفند است!»

برای خوشحالی او، همه مردم روستا دوباره دوان دوان به بالای تپه آمدند تا گرگ را فراری دهند. اما وقتی به بالای تپه رسیدند، گرگی را نیافتند. پسر فقط پوزخندی زد و آنها را دید که بار دیگر غرزنان از تپه پائین رفتند.

اما یک روز، واقعا یک گرگ در اطراف گله اش پرسه می زد. پسر چوپان با ترس از جا پرید و با بلندترین صدایی که در توانش بود فریاد زد: “گرگ!”

مردم دهکده فکر کردند که او می خواهد دوباره آنها را گول بزند و بنابراین آنها نیامدند. هنگام غروب همه نگران شدند که چرا پسرچوپان با گوسفندانش به روستا برنگشته است. آنها تپه را به دنبال پسر بالا رفتند و او را درحالیکه گریه میکرد یافتند. ” اینجا واقعا یک گرگ بود، گله را پراکنده کرد! من فریاد زدم اما هیچ کس نیامد. چرا شما نیامدید؟

پیرمردی سعی کرد پسر را در حالی که به روستا برمی‌گشتند، دلداری دهد. او در حالی که بازویش را دور پسر گرفت گفت: «ما به تو کمک می‌کنیم صبح به دنبال گوسفندان گمشده بگردی». اما باید توجه داشته باشید که «هیچ کس دروغگو را حتی وقتی راست می گوید باور نمی کند. ”

مرتبط مطالعه کنید:  داستان جک و لوبیای سحرآمیز  

vocabulary

کلمات جدید داستان چوپان دروغگو

ردیف لغات جدید ترجمه
۱ shepherd چوپان- شبان
۲ hill تپه
۳ trick حقه- حیله
۴ wolf گرگ
۵ chasing تعقیب
۶ grumbling غرغرکردن
۷ Flock گله
۸ Fool گول زدن
۹ Scattered پراکنده
۱۰ Comfort دلداری
۱۱ liar دروغ گو

ادبیات انگلیسی ۲: آغاز ادبیات میانه + وقایع مهم و نویسندگان سرشناس

مقدمه

همانگونه که قبلا در مقاله مربوط به ادبیات انگلیسی اشاره شد دومین دوره ادبیات انگلیسی، ادبیات قرون وسطی یا میانه است که مورخان و تاریخ‌شناسان آن را به دو دوره عصر تاریکی و عصر فرهنگی تقسیم نموده اند؛ آنها معتقدند در عصر تاریکی نمی‌توان نگاهی شفاف از فرهنگ یا پیشرفت را دید. اما عصر فرهنگی در واقع رفته رفته این قرن را به رنسانس نزدیک تر نمود و گام های نوظهوری در عرصه فرهنگی اروپا به پا کرد.

درواقع ادبیات انگلیسی میانه یا قرون وسطی به مجموعه آثار ادبی گفته می‌شود که از سده ۱۲ میلادی تا دهه ۱۴۷۰ نگاشته شده اند. این دوره را به عنوان عصر فئودالیسم و عصر شوالیه‌گری نیز می‌شناسند.

با مقاله جدید پارسیان ادیب همراه باشید:

مرتبط مطالعه کنید: ادبیات انگلیسی: معرفی دوره‌های زمانی + ادبیات کهن (آنگلوساکسون)

تقسیم بندی آثار ادبی

دینی و مذهبی همچون: آثار جولیان نرویچی و ریچارد رول

عشق درباری

آرتوری

ناگفته نماند که بسیاری از آثار چاسر خارج از این دسته بندی است.

چگونه زبان انگلیسی توانست استاندارد شود؟

پس از فتح انگلستان به دست نرمن‌ها، زبان فرانسوی حقوقی، تبدیل به زبان استاندارد دادگاه‌ها، پارلمان و جامعه شد. گویش‌های نرمن طبقهٔ حاکم با زبان آنگلوساکسونی مردم درآمیخت و زبانی با عنوانی آنگلونرمنی ایجاد شد. پس از آن آنگلونورمنی در گزاری تدریجی به شکل انگلیسی مدرن در آمد. 

با گذر زمان، بار دیگر انگلیسی اعتبار گذشته را بازیافت و در ۱۳۶۲ میلادی جایگزین فرانسوی و لاتین در پارلمان و دادگاه‌ها شد. در سدهٔ چهارده میلادی بار دیگر آثار مهمی در ادبیات انگلیسی پدید آمدند که از مهمترین آن می توان به آثار چاسر اشاره کرد. در نیمهٔ بعدی این سده شاهد تثبیت زبان انگلیسی به عنوان زبان نگارشی و گرایش ادبا به نگارش غیرمذهبی هستیم.

 ویلیام کاکستون در سال‌های پایانی سدهٔ ۱۵ چهار پنجم از آثار خود را به زبان انگلیسی منتشر کرد. این حرکت باعث شد تا انگلیسی استاندارد شود و واژگان آن گسترش یابند.

چگونگی شروع عصر میانه:

قرون وسطی یا عصر شوالیه گری در واقع دلیلی بر شکل‌گیری انگلیسی آنگلو‌ساکسون و میانه شد که جدایی آنها در سال ۱۰۶۶ میلادی اتفاق افتاد و همین موضوع پس از مدتی باعث تحولی عظیم در شکل گیری ادبیاتی تازه تر در انگلستان گردید و ادبیات انگلیسی را دچار تغییرات اساسی و البته مثبت نمود.

شماری از افراد از این قرن به دوران طلایی یاد می کنند چرا که در این دوران صنعت چاپ وارد بریتانیا شد و همچنین افرادی بجز روحانیون نیز توانستند به رشد فرهنگی و ادبی دست یافته و در حقیقت بریتانیا با رشد طبقه میانی در طی آن سالها روبرو گردید.

از آنجا که خواندن متون انگلیسی کهن برای همگان غیرممکن است. به همین دلیل رشته دانشگاهی جداگانه ای به نام زبان انگلیسی کهن به این مهم اختصاص یافته است.

و این امر باعث شد تا فهم و درک آن متون برای بیشتر افراد قابل فهم شود.

وقایع مهم در این دوره

۱۲۰۰: آغاز دوران میانهٔ ادبیات انگلیسی.
۱۴۰۰–۱۳۶۰: اوج ادبیات میانه انگلیسی: جفری چاسر
۱۴۸۵: چاپ کتاب Morte d’Arthur اثر سر توماس مالروی(Malroy) توسط ویلیام کاکستون. این کتاب جزو اولین کتب چاپ شده در انگلستان است.

میانه

شاعران و نویسندگان سرشناس این دوره

  • جفری چاوسر(Geoffrey Chaucer) (۱۴۰۰–۱۳۴۳)
  • سر توماس مالروی (۱۴۷۱–۱۴۰۵)
  • ویلیام کاکستون (۱۴۹۱–۱۴۲۲)

مهم‌ترین نویسندهٔ انگلیسی میانه جفری چاسر است که در اواخر سدهٔ ۱۴ میلادی فعال بود. چاسر که بسیاری او را «پدر ادبیات انگلیسی» می‌دانند به این دلیل ستوده می‌شود که توانست به جای استفاده از زبان‌های فرانسه یا لاتین، قدرت هنری زبان انگلیسی بومی را به نمایش بگذارد. شاهکار چاسر حکایت‌های کنتربری است که موفقیت بزرگ فرهنگ غرب به‌شمار می‌رود. به دلیل اهمیت جفری چاسر در مقاله های بعدی به بررسی آثار، زندگی و شخصیت او خواهیم پرداخت.

توماس مالروی

تامس مالوری (انگلیسی: Thomas Malory؛ ۱۴۱۵ – ۱۴ مارس ۱۴۷۱) سیاست‌مدار و نویسنده اهل پادشاهی انگلستان بود.

میانه
ویلیام کاکستون

نخستین ناشر و چاپخانه‌دار انگلیسی

ویلیام کاکستون (William Caxton ) در حدود ۱۴۲۲ در احتمالاً تنتردن در ویلد کنت زاده شد. نخستین ناشر و چاپخانه‌دار انگلیسی بود.

زندگی و فعالیت‌های کاکستون

او در ابتدا به کار تجارت لباس در لندن مشغول بود اما در ۱۴۴۱ به بروژ رفت و تا ۱۴۷۰ در آنجا ماند. او سپس در ۱۴۷۱ به کلن رفت و احتمالاً کار چاپ را در مدت ۲ سالی که در آنجا بود آموخت. دیری نپایید که کاکستون نخستین کتاب انگلیسی‌زبان با عنوان «مجموعه تواریخ تروآ» را که خود از فرانسه به انگلیسی برگردانده بود در ۱۴۷۵ به چاپ رساند. او سپس در ۱۴۷۶ به انگلستان بازگشت و انتشاراتی خود را در وست‌مینستر راه‌اندازی نمود.

کاکستون در ۱۴۷۶ حکایت‌های کنتربری (اثر جفری چاوسر) و سپس در سال ۱۴۷۷ «سخنانی از فیلسوفان» را به چاپ رساند که نخستین کتاب چاپ انگلستان شناخته می‌شوند. همچنین در ۱۴۸۵ اثر سر توماس مالوی «مرگ شاه آرتور» را چاپ کرد با این حال از نظر شخصی اعتقادی به آن نداشت و خوانندگانش را تشویق می‌کرد که در صحت آنها همچون او مشکوک باشند “شما آزاد هستید که روایت مالوی را بپذیرید یا رد کنید»

میانه
کاکستون نخستین نمونه چاپی خود را به شاه ادوارد چهارم نشان می دهد

کاکستون در حدود صد عنوان کتاب را به چاپ رساند و قصه‌های کنتربری تنها یک سوم از آنها به صورت نسخه‌های کامل یا بخشی از اثر اصلی بر جای مانده است. او همچنین کار ترجمهٔ آثار فرانسوی‌ای که به چاپ می‌رساند را خودش عهده‌دار بود. ویلیام کاکستون در حدود ۱۴۹۲ در لندن درگذشت.

باید ازین به بعد منتظر ظهور و تجلی آثار فاخر و جهانی که به زبان انگلیسی نوشته شده‌اند باشیم و لازم به ذکر است که دست کم از سدهٔ ۱۴ میلادی می‌توان رد پای شعرای ایرلندی را در ادبیات انگلیسی یافت.

اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی (۲): ترجمه + تصویر

مقدمه

اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی بسیار فراوان‌اند، ما در این نوشتار همچون مقاله پیشین پارسیان ادیب (اصطلاحات آشپزی ۱) تعدادی از این اصطلاحات را به همراه مثال و تصویر معرفی کرده‌ایم:

مرتبط مطالعه کنید:  غذاهای معروف دنیا 

جدول اصطلاحات آشپزی همراه با ترجمه:

ردیف ترجمه اصطلاح و لغت
۱ به آرامی جوشاندن simmer
۲ شکستن break
۳ مخلوط کردن mix
۴ هم زدن با همزن یا بسیار سریع beat
۵ در مایکروویو پختن Microwave
۶ سرخ کردن fry
۷ کباب و گریل کردن barbecue/grill
۸ چلاندن و فشار دادن تا آبش گرفته شود. Squeeze
۹ بریان و کباب کردن roast
۱۰ الک کردن sift
۱۱ سوزاندن غذا burn
۱۲ له کردن mash
۱۳ ترکیب کردن Combine
۱۴ چرخ کردن (خصوصا گوشت) Mince
۱۵ پاشیدن Sprinkle

بررسی اصطلاحات آشپزی با مثال و تصویر

Allow the jam to simmer gently. اصطلاحات آشپزی

Break the eggs into a bowl. اصطلاح آشپزی

Mix sugar and oil. اصطلاحات آشپزی

Beat the eggs with a mixer. اصطلاحات آشپزی

Shall I microwave something for dinner? اصطلاحات آشپزی

Frying food is bad for your health اصطلاحات آشپزی

Grill or Barbecued the mushrooms اصطلاحات آشپزی

Squeeze the juice from three lemons اصطلاحات آشپزی

Are you going to roast the meat?

Sift the flour into a large bowl اصطلاحات آشپزی

Please don’t burn the toast آشپزی

Could you mash the potatoes, please? اصطلاحات آشپزی

They combined food اصطلاحات آشپزی

I minced the chicken and added it to the food اصطلاحات آشپزی

Sprinkle the flour on the dish اصطلاحات آشپزی

داستان جک و لوبیای سحرآمیز به همراه ترجمه + فایل ویدئویی و صوتی

مقدمه

آرزوی ثروتمند شدن یک‌شبه، داشتن یک مرغ تخم طلا، دیدن یک لوبیای سحرآمیز از بچگی و درست از زمانی که داستان جک و لوبیای سحرآمیز را دیدیم و خواندیم همیشه همراه ما بوده و گاهی در گوشه کنارهای تخیلاتمان به آن سری زده‌ایم. آیا تابحال این داستان را به زبان انگلیسی خوانده و یا شنیده‌اید؟

با مقاله جدید پارسیان ادیب و داستان متفاوت جک همراه ما باشید: (شاید اینبار غول قصه ما مهربان‌تر باشد!)

جک و لوبیای سحرآمیز

متن فارسی

جک و لوبیای سحرآمیز

یکی بود یکی نبود. پسری به اسم جک خودش را در گنده‌ترین دردسر انداخت. همه‌چیز وقتی شروع شد که مادرش از او خواست گاو پیرشان را بدوشد. اما جک فکر کرد که دیگر از دوشیدن آن گاو خسته شده است.جک گفت: «اصلاً امکان نداره. من الان اون گاو حنایی پیرو نمی‌دوشم.» او تصمیم گرفت گاو پیر را بفروشد تا دیگر مجبور نباشد شیر آن را بدوشد!

جک به بازار می‌رفت تا گاو را بفروشد که دست‌فروشی را سر راهش دید.جک گفت: «سلام آقای پدلر.» دست‌فروش از او پرسید: «داری کجا می ری؟» جک جواب داد: «میرم که گاومو تو بازار بفروشم.» دست‌فروش پرسید: «چرا گاوتو بفروشیش؟ اونو با لوبیا معامله کن!» جک پرسید: «لوبیا!» دست‌فروش جواب داد: «نه هر لوبیایی. با لوبیاهای سحرآمیز عوض کن.» جک پرسید: «اونا چیکار می کنن؟» دست‌فروش گفت: «اونا جادو می کنن!» جک گفت: «جادو؟ باشه فروختمش! و گاو را با سه دانه‌ی لوبیا معامله کرد.

جک به خانه برگشت و به مادرش گفت که گاو را فروخته تا دیگر مجبور نباشد آن را بدوشد. مادر جک پرسید: «تو چیکار کردی عزیزم؟» جک گفت: «من گاوه رو با لوبیاهای سحرآمیز معامله کردم.» «تو گاو رو با چند تا لوبیای سحرآمیز عوض کردی؟» مادر جک نمی‌توانست حرف جک را باور کند. او گفت: «هیچ لوبیای سحرآمیزی وجود نداره.» و لوبیاها را از پنجره به بیرون پرتاب کرد. او گفت: «خب من اونا رو غیب کردم ولی بازم این کار من اونارو سحرآمیز نکرد!»

ناگهان زمین با غرشی شروع به لرزیدن کرد. بوته‌ی لوبیایی جلوی چشم آن‌ها از زمین رویید. جک آن را دید و فوراً از بوته بلند لوبیا بالا رفت. مادرش داد زد: «همین‌الان برگرد اینجا!» ولی جک گوش نمی‌داد.

جک از بوته‌ی لوبیا بالا رفت، بالا، بالاتر و بالاتر.

مرتبط مطالعه کنید: جوجه اردک زشت 

در نوک بوته‌ی لوبیا قصر بزرگی دید. به طرف در بزرگ آن رفت و بازش کرد و وارد شد.

داخل قصر شگفت‌انگیزترین چیز در تمام عمرش را دید. یک غاز آنجا بود. اما آن غاز از آن غازهای همیشگی و معمولی نبود. آن غاز تخم‌های طلا می‌گذاشت! جک با خودش فکر کرد: «چه خوب شد. فکر کن با این تخم‌های طلا چه کارا میشه کرد!» و سپس بدترین فکر ممکن به سرش زد- او می‌خواست غاز را بردارد!

جک غاز را از جایی که نشسته بود بلند کرد. در همین لحظه بزرگ‌ترین و ترسناک‌ترین و تنها غولی که جک دیده بود وارد اتاق شد. غول دید که غاز در جای همیشگی‌اش نیست! غول گفت: هی هو های هانار. اگه تو غاز منو برداشته باشی می‌خورمت واسه ی ناهار! جک با خودش فکر کرد: «اوه نه. این غوله میخاد منو بخوره! باید یه جوری از اینجا برم بیرون که منو نبینه!»

او بی سروصدا و یواشکی غاز را برداشت و به طرف در راه افتاد. چیزی نمانده بود که از اتاق بیرون برود که غاز جیغ کشید و غول جک را پیدا کرد! غول نعره زد: «هی هو های هَنَم، پسش بده وگرنه مامانمو صدا می‌زنم! جک جیغی زد: « آه!» و به طرف ساقه لوبیا دوید.

جک با تمام سرعت از ساقه لوبیا پائین آمد اما غول هم پشت سرش پائین می‌رفت.

درست وقتی جک پا روی زمین گذاشت غول او را به روی دستان بزرگش بلند کرد. غول گفت: «هی هو های هَزه، حتماً هستی خوشمزه! درست وقتی غول می‌خواست جک را بخورد زمین شروع به لرزیدن کرد و یک خانم غول بزرگ‌تر، قدبلندتر و گنده‌تر کنار بچه غول ایستاد! جک با خودش فکر کرد: «حالا دو تا شدن. حالا دیگه حتماً منو می خورن!»

مامان غوله گفت: «ویلفرد اون پسر رو بذارش زمین.» بچه غول جک را روی زمین گذاشت. مامان غوله پرسید: «به تو چی گفته بودم؟» بچه غول با شرمندگی گفت: «بچه‌های دیگه رو نخور.» مامان غوله گفت: «بسیار خوب. ما بچه‌های دیگه رو نمی‌خوریم.» بچه غول داد زد: «ولی اون غاز منو ورداشته!»

در همین لحظه مادر جک از خانه روستایی بیرون آمد. او پرسید: «اینجا چه خبر شده؟ جک شروع به گفتن کرد: «خوب اونجا این قصره بود و توش جالب‌ترین غازی که دیدم بود- تخم طلا میذاره! وقتی داشتم ورش می‌داشتم این بچه غوله اومد تو و هی های هو و اینا می‌کرد. بعدش من…» مادر جک حرف او را قطع کرد: «منظورت اینه که غاز این پسرو ورداشتی؟» جک گفت: «آره. ولی تخم طلا میذاره.» سپس مکثی کرد و راجع به آن کمی فکر کرد. بعد گفت: «حالا که گفتی به نظرم خیلی هم جالب نمیاد.» جک نگاهی به بچه غول کرد و گفت: «از اینکه غاز تو رو برداشتم معذرت میخام. می دونم که نباید چیزی که مال من نیست بردارم.» بچه غول گفت: «عیبی نداره. به نظرم بهتر بود به جای اینکه بخوام بخورمت ازت می‌خواستم غازو بهم پس بدی. منم معذرت میخام. راستی میای بیس‌بال بازی کنیم؟»

جک و بچه غول دوستان خوبی شدند و هر وقت که می‌خواستند همدیگر را ببینند از بوته لوبیا استفاده می‌کردند. جک گفت: «اگه اون سه تا لوبیای سحرآمیز نبودن یاد نمی‌گرفتم بیس‌بال غولی بازی کنم.» بچه غول گفت: «راس میگی. منم میگم که همه‌ی این ماجراها یه موفقیت بزرگ بود!»

فایل ویدئویی قصه آخرین دایناسورها را با زبان اصلی مشاهده کنید:

متن انگلیسی جک و لوبیای سحرآمیز

Jack and the Beanstalk

Once upon a time, a boy named Jack got himself into the biggest, most humongous heap of trouble ever. It all started when Jack’s mama asked him to milk the old cow. But Jack decided he was tired of milking cows. “No way, no how. I’m not milking this brown cow now,” said Jack, and he decided to sell the old cow, so he’d never have to milk it again!

Jack was on his way to market to sell the cow when he came across a peddler. “Hi, Mr. Peddler,” said Jack. “Where are you headed?” asked the peddler. “I’m going to sell my cow at the market,” Jack answered. “Why sell your cow?” asked the peddler. “Trade her for beans!” “Beans?” asked Jack. “Not just any kind of beans,” said the peddler, “magic beans.” “What do they do?” asked Jack. “They do magic!” said the peddler. “Magic? Sold!” said Jack, and he traded the cow for three magic beans.

Jack got home and told his mama he had sold the cow so he wouldn’t have to milk her anymore. “Oh dear, you did what?” Jack’s mama asked. “I sold her for magic beans,” said Jack. “You sold a cow for magic beans?” Jack’s mama couldn’t believe what Jack was telling her. “There’s no such thing as magic beans,” she said as she threw the beans out the window. “Well, I did make them disappear, but that still doesn’t make them magic!”

Suddenly, the ground rumbled and began to shake. A magic beanstalk grew up right before their eyes! Jack saw it and immediately began to climb the tall beanstalk. “Get back here this instant!” called Jack’s mama, but Jack wasn’t listening.

Jack climbed up and up and up and up the beanstalk.

مرتبط مطالعه کنید:  داستان آخرین دایناسورها 

At the top of the beanstalk, Jack found a giant castle. He walked up to the giant door, cracked it open, and went inside.

Inside the castle, Jack saw the most amazing thing he had ever seen. It was a goose. But it wasn’t just any old ordinary goose. This goose laid eggs made of gold! “That is so cool,” thought Jack. “Think of all the things you could do with golden eggs!” And then, Jack got the worst idea he’d ever had—he was going to take the goose!

Jack lifted the goose off of its perch. Just then, the biggest, most fearsome, and only giant Jack had ever seen came into the room. The giant saw that his goose wasn’t in its usual spot! “Fee fi fo funch, if you took my goose, I’ll eat you for lunch!” “Oh no,” thought Jack. “That giant’s going to eat me! I’ve got to get out of here without him seeing me!”

Quietly and carefully, Jack took the goose and made his way toward the door. He was almost out of the room when—honk! The goose cried out and the giant spotted Jack! “Fee fi fo fummy, give that back or I’ll call my mummy!” roared the giant. “Ahhh!” screamed Jack. He ran toward the beanstalk.

Jack ran as quickly as he could down the beanstalk, but the giant was following close behind.

Just as Jack put his feet back on the ground, the giant picked up Jack in his enormous hands. “Fee fi fo fummy, I bet you taste yum yum yummy!” said the giant. Just as the giant was about to eat Jack, the ground began to shake, and there, standing right behind the giant, was an even bigger, taller, more humongous lady giant! “Two giants!” thought Jack. “They’ll eat me now for sure!”

“Put that boy down, Willifred,” the giant mama told her son. The giant put Jack back down on the ground. “Now what have I told you?” she asked. “Don’t eat other kids,” said the giant sheepishly. “That’s right, we don’t eat other kids,” said the mama giant. “But he took my goose!” cried the giant.

Just then, Jack’s mama came out of the farmhouse. “What on earth is going on here?” she asked. “Well,” Jack began, “there was this castle, and inside was the coolest goose ever—it lays golden eggs! As I was taking it, this giant kid came in and was all ‘fee fi fo fum’ and then I—” “You mean you took this boy’s goose?” Jack’s mama interrupted. “Yeah, but it lays golden eggs!” Jack paused and thought about it. “Huh. Now that you mention it, I guess that wasn’t very nice,” said Jack. Jack looked at the giant. “I’m sorry I took your goose. I know I shouldn’t take things that don’t belong to me.” “That’s OK. I suppose I should’ve asked you to give me back the goose without trying to eat you. I’m sorry too,” said the giant. “Hey, do you want to play baseball?”

Jack and the giant became good friends, using the beanstalk to visit each other whenever they wanted. “You know,” Jack said, “if it weren’t for those three magic beans, I never would have learned how to play giant baseball.” “You’re right,” said the giant. “I’d say the whole adventure was a giant success!”

جکو لوبیای سحرآمیز

فایل صوتی داستان جک و لوبیای سحرآمیز

vocabulary

کلمات جدید قصه جک و لوبیای سحرآمیز

ردیف کلمات و اصطلاحات ترجمه
۱ get in to a trouble در دردسر بزرگی گرفتار آمدن
۲ humongous عظیم،بزرگ
۳ heap انباشته، کومه، پشته
۴ to milk دوشیدن گاو
۵ tired خسته
۶ no way, no how امکان ندارد
۷ sell فروختن
۸ come across کسی را سر راه خود دیدن
۹ peddler دستفروش
۱۰ to head جلو رفتن، رهسپار جایی بودن
۱۱ to trade معامله کردن، معاوضه
۱۲ bean لوبیا
۱۳ magic سحرآمیز
۱۴ anymore دیگر (در جملات منفی استفاده می شود)
۱۵ to believe باور داشتن
۱۶ to throw out پرتاب کردن به بیرون
۱۷ suddenly ناگهان
۱۸ rumbled غرش
۱۹ ground زمین
۲۰ shake لرزیدن
۲۱ to grow up رشد کردن، روییدن
۲۲ immediately فوراً
۲۳ to climb بالا رفتن
۲۴ this instant این لحظه
۲۵ to call صدا زدن، فریاد زدن
۲۶ at the top of در بالای
۲۷ giant عظیم‌الجثه، بزرگ
۲۸ castle قلعه، قصر
۲۹ to walk up رفتن به سمت جایی
۳۰ to crack something open قفل دری را گشودن
۳۱ to go inside وارد جایی شدن
۳۲ amazing شگفت‌انگیز
۳۳ goose غاز
۳۴ ordinary معمولی
۳۵ to lay تخم گذاشتن
۳۶ golden طلایی
۳۷ the worst بدترین
۳۸ to take برداشتن
۳۹ to lift بلندکردن
۴۰ perch محل نشستن پرنده
۴۱ just then درست در آن لحظه
۴۲ fearsome ترسناک
۴۳ giant غول
۴۴ come in to وارد شدن به جایی
۴۵ spot محل، جا
۴۶ to have got to باید
۴۷ to get out of از جایی خارج شدن
۴۸ toward به سمت
۴۹ honk صدای غاز
۵۰ cry out جیغ کشیدن
۵۱ to spot کشف کردن، یافتن
۵۲ give back پس دادن
۵۳ roar غرش و فریاد
۵۴ scream فریاد زدن
۵۵ run دویدن
۵۶ as quickly as با تمام سرعت
۵۷ follow تعقیب و دنبال کردن
۵۸ pick up بلند کردن، سوار کردن
۵۹ enormous عظیم ، بزرگ
۶۰ interrupt قطع کردن، گسیختن
۶۱ mention تذکر، گفتن
۶۲ hole همه
۶۳ adventure ماجرا

از علامت تعجب کجا استفاده می‌شود؟ نوشته، نام مکان‌ها و علوم مختلف

مقدمه

موقع حرف زدن برای بیان حالت‌های مختلف از تن صدا، حرکات بدن یا حالات چهره استفاده می‌کنیم: موقع شادی دست می‌زنیم، موقع تعجب ابروها را بالا داده و صدایمان اندکی بالا می‌رود، موقع عصبانیت برافروخته می‌شویم دست‌ها را مشت کرده و گاهی فریاد می‌زنیم. اما این حالت‌ها را در نوشته چگونه به تصویر بکشیم؟مخاطب چگونه منظور ما را متوجه بشود؟ با کمک علائم نگارشی.

یکی از علائم نگارشی که بار بزرگی بر دوش دارد نماد تعجب یا Exclamation Mark است.

با مقاله جدید پارسیان ادیب همراه باشید:

تعریف علامت تعجب

بطور کلی علامت تعجب یا نماد شگفتی به انگلیسی: (Exclamation point) یک نشانهٔ نوشتاری است که معمولاً برای ابراز احساسات قوی یا شدت زیاد به کار می‌رود و در پایان جمله‌های شگفتی، آرزو، تأکید، خواهش، منادا،… به کار می‌رود.

نماد تعجب در زبان فارسی و زبان انگلیسی به یک شکل نوشته می‌شود. این علامت از یک خط صاف با یک نقطه در پایینش ساخته می‌شود (!).

علامت تعجب

کاربردهای علامت تعجب درنوشتن متن:

۱ـ بیان عواطف، احساسات، هیجان و شگفتی

مثلا اگر در انتهای جمله .I am excited نماد تعجب بگذاریم این معنی را می‌دهد که فرد با هیجان و احساسات این جمله را بیان کرده است:

Yes ! She will marry you ! 

۲ـ بعد از حروف ندا

حروف ندا واژه‌هایی مانند  oh، wow و … هستند که برای هشدار، تعجب، دستور، احساسات و … به کار می‌روند. به مثال زیر توجه کنید:

Wow ! That’s right.

۳ـ طعنه و تمسخر

همچنین می توان از نماد تعجب (!) برای مشخص کردن یک عبارت بعنوان طعنه، کنایه یا تمسخر استفاده کرد.
مثال:

What a lovely weather!

در جملۀ فوق منظور گوینده این است که هوای خوبی نیست.

۴ـ عدم اطمینان

در نوشتار غیررسمی مانند پیامک، چت، فیسبوک و غیره از نماد تعجب به‌همراه علامت سؤال (?!) برای نشان دادن تعجب و عدم اطمینان استفاده می‌گردد.

He’s getting married!?

۵ـ عبارتِ قاطع و کوتاه

Get out!
Look out!

مرتبط مطالعه کنید:  نقطه (full stop, period): آسانترین و پرکاربردترین علامت نگارشی 
علامت تعجب

کاربردهای دیگر علامت تعجب

نام‌گذاری

شهر انگلیسی وستوارد هو! (Westward Ho! ) نامیده شده پس از رمان چارلز کینگزلی، تنها نام مکان در پادشاهی متحده است که رسماً نماد تعجب دارد. شهری در کِبِکِ کانادا به نام سن-لویی-دو-ها! ها!  (Saint-Louis-du-Ha! Ha!) وجود دارد که به‌طور رسمی در نامش دو علامت تعجب دارد.

علامت تعجب

علامت هشدار یا خطر

علامت تعجب برای جلب توجه به هشدارهای خطر، و مسائل پیش‌بینی‌نشده به‌کار می‌رود. این علامت‌ها در محیط‌های پرخطر و تجهیزات بالقوه خطرناک معمول هستند. یک نوع معمولِ این هشدار یک مثلث زرد با یک نماد تعجب است، ولی مثلث سفید با حاشیهٔ قرمز در علامت‌های خطر اروپایی معمولند.

علامت تعجب در ریاضی

در ریاضی این علامت عمل فاکتوریل را نشان می‌دهد.

n!=n×(n−1)×(n−2)×…×1

رایانه

زبان‌های رایانه‌ای متعددی از «!» برای معناهای مختلفی استفاده می‌کنند، که مهم‌ترینشان نفی منطقی است؛ برای مثال، A != B یعنی A برابر B نیست.

علامت تعجب

علائم تجاری

برخی نام‌های تجاری علامت تعجب دارند مانند: موتور جستجوی یاهو
         

نکات نهایی

هر گاه در نقل قول بخواهیم از این علامت استفاده کنیم، باید آن را داخل نقل قول قرار دهیم، مانند:

Ali said , “I like cake a lot ! ” 

معمولا از یک نماد تعجب استفاده می‌شود، اما گاهی در نوشته‌های غیر رسمی از دو یا سه نماد تعجب برای تاکید بیشتر استفاده می‌شود، مثل جمله زیر:

“No !!! I told  you about that problem.

بعضی معتقدند این علامت برای نوشته‌های Informal مناسب است چرا که برای انتقال مفهوم تعجب یا سورپرایز به مخاطب استفاده می‌شود. اما مناسب فضای آکادمیک، رسمی یا Formal نیست. درواقع استفادهٔ بیش‌ازحد از علامت تعجب معمولاً نشانگر نویسندگی ضعیف است، زیرا معمولاً خواننده را منحرف می‌کند و ارزش علامت را می‌کاهد. برخی نویسندگان، مانند توماس ولف آمریکایی، به استفادهٔ آزاد و بیش از حد از علامت تعجب معروفند.

مرتبط مطالعه کنید:  علامت سوال چیست؟ موارد کاربرد و عدم استفاده + INTONATION 

ادبیات انگلیسی: معرفی دوره‌های زمانی + ادبیات کهن (آنگلوساکسون)

مقدمه

چقدر با ادبیات فاخر جهانی آشنا هستید؟ ادبیات انگلیسی و مخافری همچون شکسپیر، جین آستین، ارنست همینگوی و … آیا تابه حال به سراغ این آثار به زبان اصلی رفته‌اید؟!! شاید باورش برایتان سخت است!

بیایید بعد از گذشتن از سرگذشت حروف الفبای لاتین، با ادبیات انگلیسی هم آشنا شویم، دوره های آن را بررسی کنیم و مفاخر ادبی دنیا و آثارشان را به نظاره بنشینیم.

مقاله‌های تاریخ ادبیات پارسیان ادیب را از دست ندهید:

ادبیات

دوره‌های زمانی ادبیات انگلستان

تا سال ۱۳۶۲ میلادی زبان انگلیسی در کشور انگلستان، زبان رسمی نبود!

در آن تاریخ زبان انگلیسی زبان حقوقی دادگاه‌های انگلستان اعلام گشت، در سال ۱۳۶۳ نخست وزیر انگلستان هنگام افتتاح پارلمان به زبان انگلیسی سخن گفت و از آن به بعد این زبان، زبان رسمی گردید.
نویسندگان و دانشمندان تا قرن شانزدهم به زبان لاتین و درام پردازان آثار خود را به زبان انگلیسی تالیف می‌کردند.

تاریخ ادبی انگلستان دوره‌های مختلفی را گذرانده دوره‌هایی مانند:

ادبیات انگلیسی باستان یا کهن (۱۰۶۶ – ۴۰۵)

ادبیات انگلیسی در قرون وسطی(تا سال ۱۴۸۵)

ادبیات انگلیسی در قرن شانزدهم (۱۶۰۳–۱۴۸۵)

ادبیات انگلیسی در قرن هفدهم (۱۶۶۰–۱۶۰۳)

ادبیات انگلیسی در دوران بازگشت و سده هجدهم (۱۷۹۸–۱۶۶۰)

ادبیات انگلیسی در دوره رومانتیک (۱۸۳۲–۱۷۹۸)

ادبیات انگلیسی در عصر ویکتوریا (۱۹۰۱–۱۸۳۲)

ادبیات انگلیسی در قرن بیستم (۱۸۹۰ تا به حال)

ما بطور مختصر در این مقاله و مقاله‌های دیگر، هر دوره را همراه با نویسندگان و مفاخر برجسته آن بررسی می‌کنیم.

ادبیات

دوره کهن ادبیات انگلیسی (ادبیات انگلوساکسون)

بیایید در این مجال با دوران کهن ادبیات انگیسی آشنا شویم:

ادبیات انگلیسی باستان (ادبیات انگلوساکسون) (۱۰۶۶ -۴۵۰) با ورود قوم‌های ژرمانی (ساکسون‌ها و دیگر قبایل آلمانی ) به انگلستان امروزی در قرن ۵ میلادی بوجود آمد. این قوم‌ها، بجز زبان انگلیسی، سنت ادبی خود در حوزه‌ی شاعری را نیز وارد سرزمین بریتانیا کردند که این سنت تا زمان حمله‌ی نورمان‌های فرانسوی زبان باقی ماند.

به‌نظر می رسد بیشتر ادبیات کهن انگلستان برای خواندن توسط نقالان سروده شده و نقال یا حماسه خوان، آنرا در ردیف‌های آهنگین خاص و با همراهی چنگ می‌خوانده است. موضوع این آثار در ارتباط با شعرهای حماسی، ترجمه‌های تورات، آثار حقوقی، شرح وقایع به ترتیب تاریخ و… بوده است.

 بیشتر آثار بجای مانده از این دوران بی قافیه هستند که البته این گونه شعر برای گوش ما که به وزن شعرهای امروزین انگلیسی عادت کرده‌ایم، عجیب به نظر می‌رسد. ویژگی دیگر شعرهای این دوره، استفاده فراوان از تجانس آوایی (Alliteration) در ساختار شعر است.

بیوولف

حماسه‌های «بیوولف یا بئوولف» (Beowulf) نمونه ی باشکوه شعر در ادبیات انگلیسی کهن است. در واقع بئوولف به عنوان منشور سنتی ادبیات انگلیسی شناخته می‌شود و مشهورترین اثرِ ادبیات انگلیسی باستان است. نخستین حماسه شناخته شدهٔ اروپایی از نویسنده‌ای ناشناس است. این حماسه به زبان انگلیسی کهن نوشته شده و یکی از برجسته‌ترین نوشته‌های ادبی آنگلوساکسون شناخته می‌شود. تاریخ‌نگاران نگارش آن را میان ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ میلادی برآورد کرده‌اند. این رزمنامه که از سده نوزدهم به این سو به نام بیوولف نامور شده‌است به داستان نبردهای پهلوانی به نام بیوولف می‌پردازد که یک قبیله دانمارکی را از دست جانور خونخواری به نام گرندل نجات می‌دهد و سپس در دریا فرومی‌رود تا مادر آن جانور را هم بکشد.

نبرد بیوولف با اژدها

بعد پادشاه قبیله خود می‌شود ولی سرانجام در جنگ با اژدها کشته می‌شود. او نه تنها یک پهلوان، بلکه نجات دهنده و حامی مردم نیز بشمار می‌رفته. یکی از ویژگی‌های بیوولف، کاهش نقش بی‌اختیاری و سرنوشت محوری است. باور مسیحیان مبتنی بر وابستگی به خدای دادگر، آشکارا در این داستان نمودار شده است. بسیاری از آثار ادبی آن دوران نیز توسط خود مذهبیان و پس از روی گرداندن انگلیسی‌های باستان از باورهای دینی کهن خویش سروده و به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند.

کدمون

بنابر نظر سینت بید، سرود کدمون (کادمون) که در سدهٔ ۷ سروده شده قدیمی‌ترین نمونهٔ به جا مانده از این ادبیات است. او چنین می نویسد: کدمون چوپانی بیسواد بود که یک شب در خواب صدایی می‌شنود که به او دستور می‌دهد داستان آفرینش را به نظم درآورد و او چنین می‌کند. «سینت بید» شعر کادمون را به نثر در کتاب خود نوشته است. در کتابخانه‌ی Bodleian در دانشگاه آکسفورد، مجموعه ی شعری دست نویس با موضوعات مذهبی موجود است که در گذشته به شعرهای کادمون معروف بود. اما امروزه پژوهشگران اتفاق نظر دارند که شعرهای یادشده متعلق به کدمون نیست و پس از وی سروده شده است. درواقع، چیز زیادی از این شاعر انگلیسی کهن در دست نیست.

ادبیات

بجز شعرهای مذهبی بلند که به آن اشاره کردیم، ترانه‌هایی نیز بطور پراکنده از آن دوران بجای مانده است که بیشتر به باور کهن انگلوساکسون‌ها (شرایط ناگوار و غم سرنوشت) نزدیک است تا باورهای دینی مسیحی. پرسه زن (the Wandere) و دریانورد (the Seafarer) دو نمونه ی زیبا از این نوع ترانه‌ها است.

نثر ادبی در این دوران، بیشتر شامل نوشته‌های مذهبی است. «گور» یکی از آخرین اشعار سروده‌شده در این دوران است و می‌توان در آن مایه‌های گذار از انگلیسی باستان به انگلیسی میانه را دید.

آثار انگلیسی کهن

 آثار انگلیسی باستان شامل این موضوعات (به ترتیب نزولی) هستند: خطبه‌ها و تذکرهٔ قدیسان؛ ترجمه‌های کتاب مقدس؛ ترجمه‌هایی از آثار لاتین آبای نخستینِ کلیسا؛ تاریخچه‌های آنگلوساکسون‌ها (برای مطالعات تاریخی مهم است؛ زیرا ترتیب زمانی تاریخ زبان انگلیسی نخستین را در خود جای داده است.) و آثار داستانی تاریخی؛ قوانین، وصایا و دیگر آثار حقوقی؛ آثاری پیرامون قواعد زبان، طب، جغرافیا و شعر. در کل ۴۰۰ سند و اثر خطی از این دوره به دست آمده است.

شروع ثبت‌نام ترم جدید پارسیان ادیب

با آرزوی سلامتی، به اطلاع زبان‌آموزان عزیز می‌رساند مهلت ثبت‌نام ترم جدید پارسیان ادیب از شنبه ۱۵ آبان تا شنبه ۲۲ آبان می‌باشد و شروع ترم جدید روزهای زوج ( دخترها) دوشنبه ۲۴ آبان و روزهای فرد (پسرها) سه‌شنبه ۲۵ آبان می‌باشد.

آخرین مهلت ثبت‌نامشروع ترم جدید روزهای زوجشروع ترم جدید روزهای فرد
۱۴۰۰/۰۸/۲۲۱۴۰۰/۰۸/۲۴۱۴۰۰/۰۸/۲۵

ثبت‌نام آنلاین

اگر امکان پرداخت آنلاین با کارت بانکی دارید نیازی به مراجعه‌ی حضوری برای ثبت‌نام نیست. از طریق پرتال آموزشگاه می‌توانید به راحتی ثبت‌نام خود را انجام دهید. بدین منظور، به پرتال ثبت‌نام به نشانی portal.parsianadib.com مراجعه کنید. پس از ورود به حساب کاربری شخصی خود، به قسمت دوره‌ها بروید و روی لینک ثبت‌نام جدید بزنید. در این صفحه می‌توانید عناوین دوره‌های مربوط به سطح‌تان را ببینید و برای ترم آینده ثبت‌نام کنید.

ثبت‌نام حضوری

ساعات کاری آموزشگاه ساعت ۲ بعداز ظهر می‌باشد.

برای ثبت‌نام حضوری می‌توانید همه روزه به جز جمعه‌ها، به آموزشگاه مراجعه کنید.

ثبت‌نام ورودی‌های جدید

متقاضیانی که تصمیم به شروع یادگیری زبان انگلیسی از ترم جدید در آموزشگاه پارسیان ادیب را دارند می‌توانند جهت مشاوره و تعیین سطح با آموزشگاه تماس بگیرند. تلفن ۵۲۶۷۴۹۲۹ (۰۳۱) و حساب کاربری آموزشگاه در واتسپ یا تلگرام به همین منظور آماده‌ی پاسخگویی به شما است.

آرایشگاه ۱: لوازم و وسایل آرایشی + ترجمه

مقدمه

آرایشگاه و لوازم آرایشی چقدر برای شما اهمیت دارد؟ همه می‌دانیم زیبایی و آراسته بودن در تمام تمدن‌ها مورد پسند و تاکید است. شاید معیارهای زیبایی و آراستگی از یک فرهنگ و کشور، به فرهنگ دیگر متفاوت باشد اما همه جای دنیا آرایشگاه و لوازم آرایشی از اصلی‌ترین نیازهای هر انسان محسوب می‌شود.

تصور کنید در یک کشور دیگر بخواهید ازین خدمت استفاده کنید.

آرایشگاه

ما در این مقاله با بعضی از لوازم و وسایل آرایشی آشنا می‌شویم. با پارسیان ادیب همراه باشید:

برخی لوازم و وسایل مخصوص آرایشگاه:

ردیف نام وسایل و لوازم آرایشگاه ترجمه
۱ Hairdryer (سشوار) 
۲ straighteners (اتوی مو) 
۳ curling irons (بیگودی) 
۴ Scissors (قیچی)
۵ clippers (ماشین موزنی) 
۶ trimmers  (ماشین موزنی برای صفر زنی و از ته زدن)
۷ razor (تیغ) 
۸Hear Gel (ژل موی سر) 
۹ mousse (موس موی سر)
۱۰ wax (واکس مو) 
۱۱ hair lacquer or hair spray  (اسپری مو)
۱۲Barrette(سنجاق سر)
۱۳ Hair clips (کلیپس مو) 
۱۴  hair slides ( گل سر)
۱۵ Bobby pin (سنجاق سر)
۱۶ comb (شانه)
۱۷ brush (برس)
۱۸ Razor blade (تیغ ریش تراش)
۱۹ Electric shaver (ریش تراش برقی)
۲۰ Makeup bag (کیف آرایش)
آرایشگاه

به چند اصطلاح مشهور آرایشگاه توجه کنید:

?how short would you like it : موهایتان را چقدر کوتاه کنم؟

 ?do I need to book : آیا باید از قبل نوبت بگیرم؟

?which of these colors would you like: کدام یک از این رنگ‌ها رو دوست دارید؟

منتظر مقاله‌های بعدی آرایشی ما باشید.