ضمن آرزوی سلامتی و موفقیت، به اطلاع زبانآموزان عزیز میرساند آخرین مهلت ثبتنام ترم جدید پارسیان ادیب پنجشنبه ۳۰ دیماه، شروع ترم جدید برای روزهای زوج ( دخترها) شنبه ۲ بهمن و برای روزهای فرد (پسرها) یکشنبه ۳ بهمن میباشد.
آخرین مهلت ثبتنام
شروع ترم جدید روزهای زوج
شروع ترم جدید روزهای فرد
۱۴۰۰/۱۰/۳۰
۱۴۰۰/۱۱/۰۲
۱۴۰۰/۱۱/۰۳
ثبتنام آنلاین
اگر امکان پرداخت آنلاین با کارت بانکی دارید نیازی به مراجعهی حضوری برای ثبتنام نیست. از طریق پرتال آموزشگاه میتوانید به راحتی ثبتنام خود را انجام دهید. بدین منظور، به پرتال ثبتنام به نشانی portal.parsianadib.com مراجعه کنید. پس از ورود به حساب کاربری شخصی خود، به قسمت دورهها بروید و روی لینک ثبتنام جدید بزنید. در این صفحه میتوانید عناوین دورههای مربوط به سطحتان را ببینید و برای ترم آینده ثبتنام کنید.
ثبتنام حضوری
ساعات کاری آموزشگاه از چهارشنبه ۲۴ شهریور از ساعت ۲ بعداز ظهر میباشد.
برای ثبتنام حضوری میتوانید همه روزه به جز جمعهها، به آموزشگاه مراجعه کنید.
ثبتنام ورودیهای جدید
متقاضیانی که تصمیم به شروع یادگیری زبان انگلیسی از ترم جدید در آموزشگاه پارسیان ادیب را دارند میتوانند جهت مشاوره و تعیین سطح با آموزشگاه تماس بگیرند. تلفن ۵۲۶۷۴۹۲۹ (۰۳۱) و حساب کاربری آموزشگاه در واتسپ یا تلگرام به همین منظور آمادهی پاسخگویی به شما است.
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/winter2.jpg4251112پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2022-01-18 22:21:122022-01-18 22:21:15آغاز ثبتنام ترم جدید پارسیان ادیب
چوپان دروغگو اثری اجتماعی، اخلاقی و ماندگار است از ایزوپ (Aesop) که از نویسندگان اسلاوتبار یونان بود و قصه و افسانه مینوشت. طبق نوشتههای هرودوت، ایزوپ هم دوره کوروش هخامنشی و بردهای از اهالی سارد بوده که بعدها صاحبش او را آزاد کرد. داستان چوپان دروغگو با اینکه یک افسانه کهن یونانی است اما تا قرن ۱۵ به زبان لاتین ترجمه نشده و بعدها در اروپا رواج پیدا کرده است. حکایت راستی و درستی و برتری صداقت بر دروغگویی.
Every day, a shepherd boy sat on a hill watching the village
sheep. His job was to make sure nothing bad happened to the sheep.
One day, the shepherd boy felt very bored sitting on the hill
watching the sheep. Just for fun, he decided to play a trick on the people in the village. He took
a great breath and cried out “WOLF! THE WOLF IS CHASING THE SHEEP!”
All the people in the village came running up the hill to
help drive the wolf away. But when they arrived at the top of the hill, they found
no wolf. The boy laughed at the sight of their angry faces.
“Don’t cry ‘wolf’, shepherd boy, when there is no wolf”, said
the villagers. They went grumbling
back down the hill.
The next day, the boy felt bored again while he was watching
the sheep. He decided to try his trick again. He took a great breath and cried
out “WOLF! THE WOLF IS CHASING THE SHEEP!”
To his delight, all the people in the village came running up
the hill again to help drive the wolf away. But when they arrived at the top of
the hill, they found no wolf again. The boy just grinned and watched them go
grumbling down the hill once more.
But one day, there was a real wolf prowling about his flock. The shepherd boy
leapt up in alarm and cried out as loudly as he could, “WOLF!”
The people in the village thought he was trying to fool them again, and so
they didn’t come. At sunset, everyone wondered why the shepherd boy hasn’t
returned to the village with their sheep. The went up to the hill to find the
boy. They found him crying. “There really was a wolf here! The flock as scattered! I cried out
but no one came. Why didn’t you come? ”
An old man tried to comfort the boy as they walked back to the village. “We’ll help you look for the lost sheep in the morning, ” he said, putting his arm around the boy. But you have to realise that “nobody believes a liar even when he is telling the truth. ”
توضیحات
اصطلاح چوپان دروغگو به انگلیسی به معنی cry wolf است.
مترادف:
cry wolf: to give a false alarm of danger
چوپان دروغگو بودن، هشدار دروغ دادن
فایل ویدئویی داستان چوپان دروغگو را با زبان اصلی ببینید:
متن فارسی داستان چوپان دروغگو
یک پسر چوپان هر روز روی تپه ای می نشست و گوسفندان روستا
را تماشا می کرد. وظیفه او این بود که مطمئن شود هیچ اتفاق بدی برای گوسفندان
نیفتاده است.
یک روز، پسر چوپان از نشستن روی تپه و تماشای
گوسفندان احساس بی حوصلگی کرد. تصمیم گرفت برای سرگرمی با مردمان روستا حیله سوار
کند، نفس بزرگی کشید و فریاد زد: «گرگ! گرگ در حال تعقیب گوسفند است!»
همه مردم روستا دوان دوان به بالای تپه آمدند
تا گرگ را فراری دهند. اما وقتی به بالای تپه رسیدند، گرگی در کار نبود. پسر با
دیدن چهره های عصبانی آنها خندید.
اهالی روستا گفتند: «ای پسر چوپان، چوپان دروغگو نباش، وقتی گرگی در کار نیست». آنها با غر زدن از تپه برگشتند.
روز بعد، پسر در حالی که گوسفند را تماشا می
کرد، دوباره احساس خستگی کرد. تصمیم گرفت دوباره نقشهاش را امتحان کند. نفس عمیقی
کشید و فریاد زد: «گرگ! گرگ در حال تعقیب گوسفند است!»
برای خوشحالی او، همه مردم روستا دوباره دوان
دوان به بالای تپه آمدند تا گرگ را فراری دهند. اما وقتی به بالای تپه رسیدند، گرگی
را نیافتند. پسر فقط پوزخندی زد و آنها را دید که بار دیگر غرزنان از تپه پائین
رفتند.
اما یک روز، واقعا یک گرگ در اطراف گله اش
پرسه می زد. پسر چوپان با ترس از جا پرید و با بلندترین صدایی که در توانش بود فریاد
زد: “گرگ!”
مردم دهکده فکر کردند که او می خواهد دوباره آنها را گول بزند و بنابراین آنها
نیامدند. هنگام غروب همه نگران شدند که چرا پسرچوپان با
گوسفندانش به روستا برنگشته است. آنها تپه را به دنبال پسر بالا رفتند و او را درحالیکه
گریه میکرد یافتند. ” اینجا واقعا یک گرگ بود، گله را پراکنده کرد! من فریاد
زدم اما هیچ کس نیامد. چرا شما نیامدید؟
پیرمردی سعی کرد پسر را در حالی که به روستا برمیگشتند، دلداری دهد. او در حالی که بازویش را دور پسر گرفت گفت: «ما به تو کمک میکنیم صبح به دنبال گوسفندان گمشده بگردی». اما باید توجه داشته باشید که «هیچ کس دروغگو را حتی وقتی راست می گوید باور نمی کند. ”
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/the-boy-who-cried-wolf-3.png10801080پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2022-01-18 08:34:382022-01-25 12:16:03داستان چوپان دروغگو از Aesop: متن انگلیسی همراه با ترجمه فارسی
همانگونه که قبلا در مقاله مربوط به ادبیات انگلیسی اشاره شد دومین دوره ادبیات انگلیسی، ادبیات قرون وسطی یا میانه است که مورخان و تاریخشناسان آن را به دو دوره عصر تاریکی و عصر فرهنگی تقسیم نموده اند؛ آنها معتقدند در عصر تاریکی نمیتوان نگاهی شفاف از فرهنگ یا پیشرفت را دید. اما عصر فرهنگی در واقع رفته رفته این قرن را به رنسانس نزدیک تر نمود و گام های نوظهوری در عرصه فرهنگی اروپا به پا کرد.
درواقع ادبیات انگلیسی میانه یا قرون وسطی به مجموعه آثار ادبی گفته میشود که از سده ۱۲ میلادی تا دهه ۱۴۷۰ نگاشته شده اند. این دوره را به عنوان عصر فئودالیسم و عصر شوالیهگری نیز میشناسند.
دینی و مذهبی همچون: آثار جولیان نرویچی و ریچارد رول
عشق درباری
آرتوری
ناگفته نماند که بسیاری از آثار چاسر خارج از این دسته بندی است.
چگونه زبان انگلیسی توانست استاندارد شود؟
پس از فتح انگلستان به دست نرمنها، زبان فرانسوی حقوقی، تبدیل به زبان استاندارد دادگاهها، پارلمان و جامعه شد. گویشهای نرمن طبقهٔ حاکم با زبان آنگلوساکسونی مردم درآمیخت و زبانی با عنوانی آنگلونرمنی ایجاد شد. پس از آن آنگلونورمنی در گزاری تدریجی به شکل انگلیسی مدرن در آمد.
با گذر زمان، بار دیگر انگلیسی اعتبار گذشته را بازیافت و در ۱۳۶۲ میلادی جایگزین فرانسوی و لاتین در پارلمان و دادگاهها شد. در سدهٔ چهارده میلادی بار دیگر آثار مهمی در ادبیات انگلیسی پدید آمدند که از مهمترین آن می توان به آثار چاسر اشاره کرد. در نیمهٔ بعدی این سده شاهد تثبیت زبان انگلیسی به عنوان زبان نگارشی و گرایش ادبا به نگارش غیرمذهبی هستیم.
ویلیام کاکستون در سالهای پایانی سدهٔ ۱۵ چهار پنجم از آثار خود را به زبان انگلیسی منتشر کرد. این حرکت باعث شد تا انگلیسی استاندارد شود و واژگان آن گسترش یابند.
چگونگی شروع عصر میانه:
قرون وسطی یا عصر شوالیه گری در واقع دلیلی بر شکلگیری انگلیسی آنگلوساکسون و میانه شد که جدایی آنها در سال ۱۰۶۶ میلادی اتفاق افتاد و همین موضوع پس از مدتی باعث تحولی عظیم در شکل گیری ادبیاتی تازه تر در انگلستان گردید و ادبیات انگلیسی را دچار تغییرات اساسی و البته مثبت نمود.
شماری از افراد از این قرن به دوران طلایی یاد می کنند چرا که در این دوران صنعت چاپ وارد بریتانیا شد و همچنین افرادی بجز روحانیون نیز توانستند به رشد فرهنگی و ادبی دست یافته و در حقیقت بریتانیا با رشد طبقه میانی در طی آن سالها روبرو گردید.
از آنجا که خواندن متون انگلیسی کهن برای همگان غیرممکن است. به همین دلیل رشته دانشگاهی جداگانه ای به نام زبان انگلیسی کهن به این مهم اختصاص یافته است.
و این امر باعث شد تا فهم و درک آن متون برای بیشتر افراد قابل فهم شود.
وقایع مهم در این دوره
۱۲۰۰: آغاز دوران میانهٔ ادبیات انگلیسی. ۱۴۰۰–۱۳۶۰: اوج ادبیات میانه انگلیسی: جفری چاسر ۱۴۸۵: چاپ کتاب Morte d’Arthur اثر سر توماس مالروی(Malroy) توسط ویلیام کاکستون. این کتاب جزو اولین کتب چاپ شده در انگلستان است.
شاعران و نویسندگان سرشناس این دوره
جفری چاوسر(Geoffrey Chaucer) (۱۴۰۰–۱۳۴۳)
سر توماس مالروی (۱۴۷۱–۱۴۰۵)
ویلیام کاکستون (۱۴۹۱–۱۴۲۲)
مهمترین نویسندهٔ انگلیسی میانه جفری چاسر است که در اواخر سدهٔ ۱۴ میلادی فعال بود. چاسر که بسیاری او را «پدر ادبیات انگلیسی» میدانند به این دلیل ستوده میشود که توانست به جای استفاده از زبانهای فرانسه یا لاتین، قدرت هنری زبان انگلیسی بومی را به نمایش بگذارد. شاهکار چاسر حکایتهای کنتربری است که موفقیت بزرگ فرهنگ غرب بهشمار میرود. به دلیل اهمیت جفری چاسر در مقاله های بعدی به بررسی آثار، زندگی و شخصیت او خواهیم پرداخت.
توماس مالروی
تامس مالوری (انگلیسی: Thomas Malory؛ ۱۴۱۵ – ۱۴ مارس ۱۴۷۱) سیاستمدار و نویسنده اهل پادشاهی انگلستان بود.
ویلیام کاکستون
نخستین ناشر و چاپخانهدار انگلیسی
ویلیام کاکستون (William Caxton ) در حدود ۱۴۲۲ در احتمالاً تنتردن در ویلد کنت زاده شد. نخستین ناشر و چاپخانهدار انگلیسی بود.
زندگی و فعالیتهای کاکستون
او در ابتدا به کار تجارت لباس در لندن مشغول بود اما در ۱۴۴۱ به بروژ رفت و تا ۱۴۷۰ در آنجا ماند. او سپس در ۱۴۷۱ به کلن رفت و احتمالاً کار چاپ را در مدت ۲ سالی که در آنجا بود آموخت. دیری نپایید که کاکستون نخستین کتاب انگلیسیزبان با عنوان «مجموعه تواریخ تروآ» را که خود از فرانسه به انگلیسی برگردانده بود در ۱۴۷۵ به چاپ رساند. او سپس در ۱۴۷۶ به انگلستان بازگشت و انتشاراتی خود را در وستمینستر راهاندازی نمود.
کاکستون در ۱۴۷۶ حکایتهای کنتربری (اثر جفری چاوسر) و سپس در سال ۱۴۷۷ «سخنانی از فیلسوفان» را به چاپ رساند که نخستین کتاب چاپ انگلستان شناخته میشوند. همچنین در ۱۴۸۵ اثر سر توماس مالوی «مرگ شاه آرتور» را چاپ کرد با این حال از نظر شخصی اعتقادی به آن نداشت و خوانندگانش را تشویق میکرد که در صحت آنها همچون او مشکوک باشند “شما آزاد هستید که روایت مالوی را بپذیرید یا رد کنید»
کاکستون نخستین نمونه چاپی خود را به شاه ادوارد چهارم نشان می دهد
کاکستون در حدود صد عنوان کتاب را به چاپ رساند و قصههای کنتربری تنها یک سوم از آنها به صورت نسخههای کامل یا بخشی از اثر اصلی بر جای مانده است. او همچنین کار ترجمهٔ آثار فرانسویای که به چاپ میرساند را خودش عهدهدار بود. ویلیام کاکستون در حدود ۱۴۹۲ در لندن درگذشت.
باید ازین به بعد منتظر ظهور و تجلی آثار فاخر و جهانی که به زبان انگلیسی نوشته شدهاند باشیم و لازم به ذکر است که دست کم از سدهٔ ۱۴ میلادی میتوان رد پای شعرای ایرلندی را در ادبیات انگلیسی یافت.
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/history.jpg457596پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2022-01-11 08:44:562022-10-07 22:21:37ادبیات انگلیسی ۲: آغاز ادبیات میانه + وقایع مهم و نویسندگان سرشناس
اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی بسیار فراواناند، ما در این نوشتار همچون مقاله پیشین پارسیان ادیب (اصطلاحات آشپزی ۱) تعدادی از این اصطلاحات را به همراه مثال و تصویر معرفی کردهایم:
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/cooking1.jpg473600پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2022-01-01 23:19:322022-01-07 19:57:06اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی (۲): ترجمه + تصویر
امروزه حالتها و مدل مو فراوانی را میبینیم که با تغییر مد و سبک زندگی تغییر میکنند. شما مدل مویتان را چگونه میبندید و دوست دارید وقتی به آرایشگاه میروید چه مدل کوتاهی یا شینیون را انتخاب کنید:
در این مقاله از پارسیان ادیب قصد داریم با بعضی کلمات مربوط به حالتها و مدلهای مو آشنا شویم، با ما همراه باشید:
جدول حالتها و مدلهای مو در زبان انگلیسی
ردیف
مدل یا حالت مو
ترجمه
عکس
۱
straight
صاف
۲
Curly
فرفری
۳
wavy
مجعد
۴
ponytail
دم
اسبی
۵
pigtails
خرگوشی
۶
plait
بافته
شده (امریکن)
۷
Braid
بافته
شده (بریتیش)
۸
Dyed hair
رنگ
شده
۹
Bangs
چتری
(امریکن)
۱۰
fringe
چتری (بریتیش)
۱۱
short
کوتاه
۱۲
long
بلند
مکالمات و اصطلاحات مربوط به مدل مو
a trim : بدون آنکه مدل مو تغییر کند، فقط آن را کمی کوتاه و تمیز کند
haircut : اصلاح مو
Short haircut: مدل موی کوتاه
She has long black and straight hair : او موهای بلند، سیاه و صاف دارد
I cut my hair: موهايم را(خودم) كوتاه كردم
Your daughter has nice bangs (Am.)/ a nice fringe (Br.): دخترت موهای چتری زیبایی دارد
When my hair was long, I used to wear it in braids: وقتی موهایم بلند بود آنها را میبافتم
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/47-1.jpg404895پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2021-12-22 18:59:112021-12-22 18:59:15حالتها و مدل مو در زبان انگلیسی: انواع + ترجمه و تصویر
آرزوی ثروتمند شدن یکشبه، داشتن یک مرغ تخم طلا، دیدن یک لوبیای سحرآمیز از بچگی و درست از زمانی که داستان جک و لوبیای سحرآمیز را دیدیم و خواندیم همیشه همراه ما بوده و گاهی در گوشه کنارهای تخیلاتمان به آن سری زدهایم. آیا تابحال این داستان را به زبان انگلیسی خوانده و یا شنیدهاید؟
با مقاله جدید پارسیان ادیب و داستان متفاوت جک همراه ما باشید: (شاید اینبار غول قصه ما مهربانتر باشد!)
متن فارسی
جک و لوبیای سحرآمیز
یکی بود یکی نبود. پسری به اسم جک
خودش را در گندهترین دردسر انداخت. همهچیز وقتی شروع شد که مادرش از او خواست
گاو پیرشان را بدوشد. اما جک فکر کرد که دیگر از دوشیدن آن گاو خسته شده است.جک
گفت: «اصلاً امکان نداره. من الان اون گاو حنایی پیرو نمیدوشم.» او تصمیم گرفت
گاو پیر را بفروشد تا دیگر مجبور نباشد شیر آن را بدوشد!
جک به بازار میرفت تا گاو را بفروشد
که دستفروشی را سر راهش دید.جک گفت: «سلام آقای پدلر.» دستفروش از او پرسید:
«داری کجا می ری؟» جک جواب داد: «میرم که گاومو تو بازار بفروشم.» دستفروش پرسید:
«چرا گاوتو بفروشیش؟ اونو با لوبیا معامله کن!» جک پرسید: «لوبیا!» دستفروش جواب
داد: «نه هر لوبیایی. با لوبیاهای سحرآمیز عوض کن.» جک پرسید: «اونا چیکار می
کنن؟» دستفروش گفت: «اونا جادو می کنن!» جک گفت: «جادو؟ باشه فروختمش! و گاو را
با سه دانهی لوبیا معامله کرد.
جک به خانه برگشت و به مادرش گفت که
گاو را فروخته تا دیگر مجبور نباشد آن را بدوشد. مادر جک پرسید: «تو چیکار کردی
عزیزم؟» جک گفت: «من گاوه رو با لوبیاهای سحرآمیز معامله کردم.» «تو گاو رو با چند
تا لوبیای سحرآمیز عوض کردی؟» مادر جک نمیتوانست حرف جک را باور کند. او گفت: «هیچ
لوبیای سحرآمیزی وجود نداره.» و لوبیاها را از پنجره به بیرون پرتاب کرد. او گفت:
«خب من اونا رو غیب کردم ولی بازم این کار من اونارو سحرآمیز نکرد!»
ناگهان زمین با غرشی شروع به لرزیدن
کرد. بوتهی لوبیایی جلوی چشم آنها از زمین رویید. جک آن را دید و فوراً از بوته
بلند لوبیا بالا رفت. مادرش داد زد: «همینالان برگرد اینجا!» ولی جک گوش نمیداد.
جک از بوتهی لوبیا بالا رفت، بالا، بالاتر و بالاتر.
در نوک بوتهی لوبیا قصر بزرگی دید.
به طرف در بزرگ آن رفت و بازش کرد و وارد شد.
داخل قصر شگفتانگیزترین چیز در تمام
عمرش را دید. یک غاز آنجا بود. اما آن غاز از آن غازهای همیشگی و معمولی نبود. آن
غاز تخمهای طلا میگذاشت! جک با خودش فکر کرد: «چه خوب شد. فکر کن با این تخمهای
طلا چه کارا میشه کرد!» و سپس بدترین فکر ممکن به سرش زد- او میخواست غاز را
بردارد!
جک غاز را از جایی که نشسته بود بلند
کرد. در همین لحظه بزرگترین و ترسناکترین و تنها غولی که جک دیده بود وارد اتاق
شد. غول دید که غاز در جای همیشگیاش نیست! غول گفت: هی هو های هانار. اگه تو غاز
منو برداشته باشی میخورمت واسه ی ناهار! جک با خودش فکر کرد: «اوه نه. این غوله میخاد
منو بخوره! باید یه جوری از اینجا برم بیرون که منو نبینه!»
او بی سروصدا و یواشکی غاز را برداشت
و به طرف در راه افتاد. چیزی نمانده بود که از اتاق بیرون برود که غاز جیغ کشید و
غول جک را پیدا کرد! غول نعره زد: «هی هو های هَنَم، پسش بده وگرنه مامانمو صدا میزنم!
جک جیغی زد: « آه!» و به طرف ساقه لوبیا دوید.
جک با تمام سرعت از ساقه لوبیا پائین
آمد اما غول هم پشت سرش پائین میرفت.
درست وقتی جک پا روی زمین گذاشت غول
او را به روی دستان بزرگش بلند کرد. غول گفت: «هی هو های هَزه، حتماً هستی خوشمزه!
درست وقتی غول میخواست جک را بخورد زمین شروع به لرزیدن کرد و یک خانم غول بزرگتر،
قدبلندتر و گندهتر کنار بچه غول ایستاد! جک با خودش فکر کرد: «حالا دو تا شدن.
حالا دیگه حتماً منو می خورن!»
مامان غوله گفت: «ویلفرد اون پسر رو
بذارش زمین.» بچه غول جک را روی زمین گذاشت. مامان غوله پرسید: «به تو چی گفته
بودم؟» بچه غول با شرمندگی گفت: «بچههای دیگه رو نخور.» مامان غوله گفت: «بسیار
خوب. ما بچههای دیگه رو نمیخوریم.» بچه غول داد زد: «ولی اون غاز منو ورداشته!»
در همین لحظه مادر جک از خانه
روستایی بیرون آمد. او پرسید: «اینجا چه خبر شده؟ جک شروع به گفتن کرد: «خوب اونجا
این قصره بود و توش جالبترین غازی که دیدم بود- تخم طلا میذاره! وقتی داشتم ورش
میداشتم این بچه غوله اومد تو و هی های هو و اینا میکرد. بعدش من…» مادر جک حرف
او را قطع کرد: «منظورت اینه که غاز این پسرو ورداشتی؟» جک گفت: «آره. ولی تخم طلا
میذاره.» سپس مکثی کرد و راجع به آن کمی فکر کرد. بعد گفت: «حالا که گفتی به نظرم
خیلی هم جالب نمیاد.» جک نگاهی به بچه غول کرد و گفت: «از اینکه غاز تو رو برداشتم
معذرت میخام. می دونم که نباید چیزی که مال من نیست بردارم.» بچه غول گفت: «عیبی
نداره. به نظرم بهتر بود به جای اینکه بخوام بخورمت ازت میخواستم غازو بهم پس
بدی. منم معذرت میخام. راستی میای بیسبال بازی کنیم؟»
جک و بچه غول دوستان خوبی شدند و هر وقت که میخواستند همدیگر را ببینند از بوته لوبیا استفاده میکردند. جک گفت: «اگه اون سه تا لوبیای سحرآمیز نبودن یاد نمیگرفتم بیسبال غولی بازی کنم.» بچه غول گفت: «راس میگی. منم میگم که همهی این ماجراها یه موفقیت بزرگ بود!»
فایل ویدئویی قصه آخرین دایناسورها را با زبان اصلی مشاهده کنید:
متن انگلیسی جک و لوبیای سحرآمیز
Jack and the
Beanstalk
Once upon a
time, a boy named Jack got himself into the biggest, most humongous heap of
trouble ever. It all started when Jack’s mama asked him to milk the old cow.
But Jack decided he was tired of milking cows. “No way, no how. I’m not milking
this brown cow now,” said Jack, and he decided to sell the old cow, so he’d
never have to milk it again!
Jack was on
his way to market to sell the cow when he came across a peddler. “Hi, Mr.
Peddler,” said Jack. “Where are you headed?” asked the peddler. “I’m going to
sell my cow at the market,” Jack answered. “Why sell your cow?” asked the
peddler. “Trade her for beans!” “Beans?” asked Jack. “Not just any kind of
beans,” said the peddler, “magic beans.” “What do they do?” asked Jack. “They
do magic!” said the peddler. “Magic? Sold!” said Jack, and he traded the cow
for three magic beans.
Jack got home
and told his mama he had sold the cow so he wouldn’t have to milk her anymore.
“Oh dear, you did what?” Jack’s mama asked. “I sold her for magic beans,” said
Jack. “You sold a cow for magic beans?” Jack’s mama couldn’t believe what Jack
was telling her. “There’s no such thing as magic beans,” she said as she threw
the beans out the window. “Well, I did make them disappear, but that still
doesn’t make them magic!”
Suddenly, the
ground rumbled and began to shake. A magic beanstalk grew up right before their
eyes! Jack saw it and immediately began to climb the tall beanstalk. “Get back
here this instant!” called Jack’s mama, but Jack wasn’t listening.
Jack climbed
up and up and up and up the beanstalk.
At the top of
the beanstalk, Jack found a giant castle. He walked up to the giant door,
cracked it open, and went inside.
Inside the
castle, Jack saw the most amazing thing he had ever seen. It was a goose. But
it wasn’t just any old ordinary goose. This goose laid eggs made of gold! “That
is so cool,” thought Jack. “Think of all the things you could do with golden
eggs!” And then, Jack got the worst idea he’d ever had—he was going to take the
goose!
Jack lifted
the goose off of its perch. Just then, the biggest, most fearsome, and only
giant Jack had ever seen came into the room. The giant saw that his goose
wasn’t in its usual spot! “Fee fi fo funch, if you took my goose, I’ll eat you for
lunch!” “Oh no,” thought Jack. “That giant’s going to eat me! I’ve got to get
out of here without him seeing me!”
Quietly and
carefully, Jack took the goose and made his way toward the door. He was almost
out of the room when—honk! The goose cried out and the giant spotted Jack! “Fee
fi fo fummy, give that back or I’ll call my mummy!” roared the giant. “Ahhh!”
screamed Jack. He ran toward the beanstalk.
Jack ran as
quickly as he could down the beanstalk, but the giant was following close
behind.
Just as Jack
put his feet back on the ground, the giant picked up Jack in his enormous
hands. “Fee fi fo fummy, I bet you taste yum yum yummy!” said the giant. Just
as the giant was about to eat Jack, the ground began to shake, and there,
standing right behind the giant, was an even bigger, taller, more humongous
lady giant! “Two giants!” thought Jack. “They’ll eat me now for sure!”
“Put that boy
down, Willifred,” the giant mama told her son. The giant put Jack back down on
the ground. “Now what have I told you?” she asked. “Don’t eat other kids,” said
the giant sheepishly. “That’s right, we don’t eat other kids,” said the mama
giant. “But he took my goose!” cried the giant.
Just then,
Jack’s mama came out of the farmhouse. “What on earth is going on here?” she
asked. “Well,” Jack began, “there was this castle, and inside was the coolest
goose ever—it lays golden eggs! As I was taking it, this giant kid came in and
was all ‘fee fi fo fum’ and then I—” “You mean you took this boy’s goose?”
Jack’s mama interrupted. “Yeah, but it lays golden eggs!” Jack paused and
thought about it. “Huh. Now that you mention it, I guess that wasn’t very
nice,” said Jack. Jack looked at the giant. “I’m sorry I took your goose. I
know I shouldn’t take things that don’t belong to me.” “That’s OK. I suppose I
should’ve asked you to give me back the goose without trying to eat you. I’m
sorry too,” said the giant. “Hey, do you want to play baseball?”
Jack and the giant became good friends, using the beanstalk to visit each other whenever they wanted. “You know,” Jack said, “if it weren’t for those three magic beans, I never would have learned how to play giant baseball.” “You’re right,” said the giant. “I’d say the whole adventure was a giant success!”
فایل صوتی داستان جک و لوبیای سحرآمیز
vocabulary
کلمات جدید قصه جک و لوبیای سحرآمیز
ردیف
کلمات و اصطلاحات
ترجمه
۱
get in to a trouble
در دردسر بزرگی
گرفتار آمدن
۲
humongous
عظیم،بزرگ
۳
heap
انباشته، کومه، پشته
۴
to milk
دوشیدن گاو
۵
tired
خسته
۶
no way, no how
امکان ندارد
۷
sell
فروختن
۸
come across
کسی را سر راه خود
دیدن
۹
peddler
دستفروش
۱۰
to head
جلو رفتن، رهسپار
جایی بودن
۱۱
to trade
معامله کردن، معاوضه
۱۲
bean
لوبیا
۱۳
magic
سحرآمیز
۱۴
anymore
دیگر (در جملات منفی
استفاده می شود)
۱۵
to believe
باور داشتن
۱۶
to throw out
پرتاب کردن به بیرون
۱۷
suddenly
ناگهان
۱۸
rumbled
غرش
۱۹
ground
زمین
۲۰
shake
لرزیدن
۲۱
to grow up
رشد کردن، روییدن
۲۲
immediately
فوراً
۲۳
to climb
بالا رفتن
۲۴
this instant
این لحظه
۲۵
to call
صدا زدن، فریاد زدن
۲۶
at the top of
در بالای
۲۷
giant
عظیمالجثه، بزرگ
۲۸
castle
قلعه، قصر
۲۹
to walk up
رفتن به سمت جایی
۳۰
to crack something open
قفل دری را گشودن
۳۱
to go inside
وارد جایی شدن
۳۲
amazing
شگفتانگیز
۳۳
goose
غاز
۳۴
ordinary
معمولی
۳۵
to lay
تخم گذاشتن
۳۶
golden
طلایی
۳۷
the worst
بدترین
۳۸
to take
برداشتن
۳۹
to lift
بلندکردن
۴۰
perch
محل نشستن پرنده
۴۱
just then
درست در آن لحظه
۴۲
fearsome
ترسناک
۴۳
giant
غول
۴۴
come in to
وارد شدن به جایی
۴۵
spot
محل، جا
۴۶
to have got to
باید
۴۷
to get out of
از جایی خارج شدن
۴۸
toward
به سمت
۴۹
honk
صدای غاز
۵۰
cry out
جیغ کشیدن
۵۱
to spot
کشف کردن، یافتن
۵۲
give back
پس دادن
۵۳
roar
غرش و فریاد
۵۴
scream
فریاد زدن
۵۵
run
دویدن
۵۶
as quickly as
با تمام سرعت
۵۷
follow
تعقیب و دنبال کردن
۵۸
pick up
بلند کردن، سوار کردن
۵۹
enormous
عظیم ، بزرگ
۶۰
interrupt
قطع کردن، گسیختن
۶۱
mention
تذکر، گفتن
۶۲
hole
همه
۶۳
adventure
ماجرا
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/Untitled-1-3.jpg417626پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2021-12-10 20:32:392021-12-10 20:32:42داستان جک و لوبیای سحرآمیز به همراه ترجمه + فایل ویدئویی و صوتی
موقع حرف زدن برای بیان حالتهای مختلف از تن صدا، حرکات بدن یا حالات چهره استفاده میکنیم: موقع شادی دست میزنیم، موقع تعجب ابروها را بالا داده و صدایمان اندکی بالا میرود، موقع عصبانیت برافروخته میشویم دستها را مشت کرده و گاهی فریاد میزنیم. اما این حالتها را در نوشته چگونه به تصویر بکشیم؟مخاطب چگونه منظور ما را متوجه بشود؟ با کمک علائم نگارشی.
یکی از علائم نگارشی که بار بزرگی بر دوش دارد نماد تعجب یا Exclamation Mark است.
بطور کلی علامت تعجب یا نماد شگفتیبه انگلیسی: (Exclamation point) یک نشانهٔ نوشتاری است که معمولاً برای ابراز احساسات قوی یا شدت زیاد به کار میرود و در پایان جملههای شگفتی، آرزو، تأکید، خواهش، منادا،… به کار میرود.
نماد تعجب در زبان فارسی و زبان انگلیسی به یک شکل نوشته میشود. این علامت از یک خط صاف با یک نقطه در پایینش ساخته میشود (!).
کاربردهای علامت تعجب درنوشتن متن:
۱ـ بیان عواطف، احساسات، هیجان و شگفتی
مثلا اگر در انتهای جمله .I am excited نماد تعجب بگذاریم این معنی را میدهد که فرد با هیجان و احساسات این جمله را بیان کرده است:
Yes ! She will marry you !
۲ـ بعد از حروف ندا
حروف
ندا واژههایی مانند oh، wow و … هستند که برای هشدار، تعجب،
دستور، احساسات و … به کار میروند. به مثال زیر توجه کنید:
Wow ! That’s right.
۳ـ طعنه و تمسخر
همچنین می توان از نماد تعجب (!) برای مشخص کردن یک عبارت بعنوان طعنه، کنایه یا تمسخر استفاده کرد. مثال:
What a lovely weather!
در جملۀ فوق منظور گوینده این است که هوای خوبی نیست.
۴ـ عدم اطمینان
در نوشتار غیررسمی مانند پیامک، چت، فیسبوک و غیره از نماد تعجب بههمراه علامت سؤال (?!) برای نشان دادن تعجب و عدم اطمینان استفاده میگردد.
شهر انگلیسی وستوارد هو! (Westward Ho! ) نامیده شده پس از رمان چارلز کینگزلی، تنها نام مکان در پادشاهی متحده است که رسماً نماد تعجب دارد. شهری در کِبِکِ کانادا به نام سن-لویی-دو-ها! ها! (Saint-Louis-du-Ha! Ha!) وجود دارد که بهطور رسمی در نامش دو علامت تعجب دارد.
علامت هشدار یا خطر
علامت تعجب برای جلب توجه به هشدارهای خطر، و مسائل پیشبینینشده بهکار میرود. این علامتها در محیطهای پرخطر و تجهیزات بالقوه خطرناک معمول هستند. یک نوع معمولِ این هشدار یک مثلث زرد با یک نماد تعجب است، ولی مثلث سفید با حاشیهٔ قرمز در علامتهای خطر اروپایی معمولند.
علامت تعجب در ریاضی
در ریاضی این علامت عمل فاکتوریل را نشان میدهد.
n!=n×(n−1)×(n−2)×…×1
رایانه
زبانهای رایانهای متعددی از «!» برای معناهای مختلفی استفاده میکنند، که مهمترینشان نفی منطقی است؛ برای مثال، A != B یعنی A برابر B نیست.
علائم تجاری
برخی نامهای تجاری علامت تعجب دارند مانند: موتور جستجوی یاهو
نکات نهایی
هر گاه در نقل قول بخواهیم از این علامت استفاده کنیم، باید آن را داخل نقل قول قرار دهیم، مانند:
Ali said , “I like cake a lot ! ”
معمولا از یک نماد تعجب استفاده میشود، اما گاهی در نوشتههای غیر رسمی از دو یا سه نماد تعجب برای تاکید بیشتر استفاده میشود، مثل جمله زیر:
“No !!! I told you about that problem.
بعضی معتقدند این علامت برای نوشتههای Informal مناسب است چرا که برای انتقال مفهوم تعجب یا سورپرایز به مخاطب استفاده میشود. اما مناسب فضای آکادمیک، رسمی یا Formal نیست. درواقع استفادهٔ بیشازحد از علامت تعجب معمولاً نشانگر نویسندگی ضعیف است، زیرا معمولاً خواننده را منحرف میکند و ارزش علامت را میکاهد. برخی نویسندگان، مانند توماس ولف آمریکایی، به استفادهٔ آزاد و بیش از حد از علامت تعجب معروفند.
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/ex.mark_.jpg5761024پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2021-12-05 12:53:112021-12-05 12:53:14از علامت تعجب کجا استفاده میشود؟ نوشته، نام مکانها و علوم مختلف
چقدر با ادبیات فاخر جهانی آشنا هستید؟ ادبیات انگلیسی و مخافری همچون شکسپیر، جین آستین، ارنست همینگوی و … آیا تابه حال به سراغ این آثار به زبان اصلی رفتهاید؟!! شاید باورش برایتان سخت است!
بیایید بعد از گذشتن از سرگذشت حروف الفبای لاتین، با ادبیات انگلیسی هم آشنا شویم، دوره های آن را بررسی کنیم و مفاخر ادبی دنیا و آثارشان را به نظاره بنشینیم.
مقالههای تاریخ ادبیات پارسیان ادیب را از دست ندهید:
دورههای زمانی ادبیات انگلستان
تا سال ۱۳۶۲ میلادی زبان انگلیسی در کشور انگلستان، زبان رسمی نبود!
در آن تاریخ زبان انگلیسی زبان حقوقی دادگاههای انگلستان اعلام گشت، در سال ۱۳۶۳ نخست وزیر انگلستان هنگام افتتاح پارلمان به زبان انگلیسی سخن گفت و از آن به بعد این زبان، زبان رسمی گردید. نویسندگان و دانشمندان تا قرن شانزدهم به زبان لاتین و درام پردازان آثار خود را به زبان انگلیسی تالیف میکردند.
تاریخ ادبی انگلستان دورههای مختلفی را گذرانده دورههایی مانند:
ادبیات انگلیسی باستان یا کهن (۱۰۶۶ – ۴۰۵)
ادبیات انگلیسی در قرون وسطی(تا سال ۱۴۸۵)
ادبیات انگلیسی در قرن شانزدهم (۱۶۰۳–۱۴۸۵)
ادبیات انگلیسی در قرن هفدهم (۱۶۶۰–۱۶۰۳)
ادبیات انگلیسی در دوران بازگشت و سده هجدهم (۱۷۹۸–۱۶۶۰)
ادبیات انگلیسی در دوره رومانتیک (۱۸۳۲–۱۷۹۸)
ادبیات انگلیسی در عصر ویکتوریا (۱۹۰۱–۱۸۳۲)
ادبیات انگلیسی در قرن بیستم (۱۸۹۰ تا به حال)
ما بطور مختصر در این مقاله و مقالههای دیگر، هر دوره را همراه با نویسندگان و مفاخر برجسته آن بررسی میکنیم.
دوره کهن ادبیات انگلیسی (ادبیات انگلوساکسون)
بیایید در این مجال با دوران کهن ادبیات انگیسی
آشنا شویم:
ادبیات انگلیسی باستان (ادبیات انگلوساکسون) (۱۰۶۶ -۴۵۰) با ورود قومهای ژرمانی (ساکسونها و دیگر قبایل آلمانی ) به انگلستان امروزی در قرن ۵ میلادی بوجود آمد. این قومها، بجز زبان انگلیسی، سنت ادبی خود در حوزهی شاعری را نیز وارد سرزمین بریتانیا کردند که این سنت تا زمان حملهی نورمانهای فرانسوی زبان باقی ماند.
بهنظر می رسد بیشتر ادبیات کهن انگلستان برای خواندن توسط نقالان سروده شده و نقال یا حماسه خوان، آنرا در ردیفهای آهنگین خاص و با همراهی چنگ میخوانده است. موضوع این آثار در ارتباط با شعرهای حماسی، ترجمههای تورات، آثار حقوقی، شرح وقایع به ترتیب تاریخ و… بوده است.
بیشتر آثار بجای مانده از این دوران بی قافیه هستند که البته این گونه شعر برای گوش ما که به وزن شعرهای امروزین انگلیسی عادت کردهایم، عجیب به نظر میرسد. ویژگی دیگر شعرهای این دوره، استفاده فراوان از تجانس آوایی (Alliteration) در ساختار شعر است.
بیوولف
حماسههای «بیوولف یا بئوولف» (Beowulf) نمونه ی باشکوه شعر در ادبیات انگلیسی کهن است. در واقع بئوولف به عنوان منشور سنتی ادبیات انگلیسی شناخته میشود و مشهورترین اثرِ ادبیات انگلیسی باستان است. نخستین حماسه شناخته شدهٔ اروپایی از نویسندهای ناشناس است. این حماسه به زبان انگلیسی کهن نوشته شده و یکی از برجستهترین نوشتههای ادبی آنگلوساکسون شناخته میشود. تاریخنگاران نگارش آن را میان ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ میلادی برآورد کردهاند. این رزمنامه که از سده نوزدهم به این سو به نام بیوولف نامور شدهاست به داستان نبردهای پهلوانی به نام بیوولف میپردازد که یک قبیله دانمارکی را از دست جانور خونخواری به نام گرندل نجات میدهد و سپس در دریا فرومیرود تا مادر آن جانور را هم بکشد.
نبرد بیوولف با اژدها
بعد پادشاه قبیله خود میشود ولی سرانجام در جنگ با اژدها کشته میشود. او نه تنها یک پهلوان، بلکه نجات دهنده و حامی مردم نیز بشمار میرفته. یکی از ویژگیهای بیوولف، کاهش نقش بیاختیاری و سرنوشت محوری است. باور مسیحیان مبتنی بر وابستگی به خدای دادگر، آشکارا در این داستان نمودار شده است. بسیاری از آثار ادبی آن دوران نیز توسط خود مذهبیان و پس از روی گرداندن انگلیسیهای باستان از باورهای دینی کهن خویش سروده و به رشتهی تحریر درآمدهاند.
کدمون
بنابر نظر سینت بید، سرود کدمون (کادمون) که در سدهٔ ۷ سروده شده قدیمیترین نمونهٔ به جا مانده از این ادبیات است. او چنین می نویسد: کدمون چوپانی بیسواد بود که یک شب در خواب صدایی میشنود که به او دستور میدهد داستان آفرینش را به نظم درآورد و او چنین میکند. «سینت بید» شعر کادمون را به نثر در کتاب خود نوشته است. در کتابخانهی Bodleian در دانشگاه آکسفورد، مجموعه ی شعری دست نویس با موضوعات مذهبی موجود است که در گذشته به شعرهای کادمون معروف بود. اما امروزه پژوهشگران اتفاق نظر دارند که شعرهای یادشده متعلق به کدمون نیست و پس از وی سروده شده است. درواقع، چیز زیادی از این شاعر انگلیسی کهن در دست نیست.
بجز شعرهای مذهبی بلند که به آن اشاره کردیم، ترانههایی نیز بطور پراکنده از آن دوران بجای مانده است که بیشتر به باور کهن انگلوساکسونها (شرایط ناگوار و غم سرنوشت) نزدیک است تا باورهای دینی مسیحی. پرسه زن (the Wandere) و دریانورد (the Seafarer) دو نمونه ی زیبا از این نوع ترانهها است.
نثر ادبی در این دوران، بیشتر شامل نوشتههای مذهبی است. «گور» یکی از آخرین اشعار سرودهشده در این دوران است و میتوان در آن مایههای گذار از انگلیسی باستان به انگلیسی میانه را دید.
آثار انگلیسی کهن
آثار انگلیسی باستان شامل این موضوعات (به ترتیب نزولی) هستند: خطبهها و تذکرهٔ قدیسان؛ ترجمههای کتاب مقدس؛ ترجمههایی از آثار لاتین آبای نخستینِ کلیسا؛ تاریخچههای آنگلوساکسونها (برای مطالعات تاریخی مهم است؛ زیرا ترتیب زمانی تاریخ زبان انگلیسی نخستین را در خود جای داده است.) و آثار داستانی تاریخی؛ قوانین، وصایا و دیگر آثار حقوقی؛ آثاری پیرامون قواعد زبان، طب، جغرافیا و شعر. در کل ۴۰۰ سند و اثر خطی از این دوره به دست آمده است.
در ادامه داستان مربوط به حروف الفبای زبان انگلیسی و پس از بررسیهای مختلف با فراز و فرود این حروف آشنا شدیم، در این مقاله که آخرین نوشته در مورد گذشته الفبای لاتین است، به وجه تسمیه هر حرف میپردازیم. اینکه از کجا آمدهاند، چرا بدین شکل و شمایل نوشته میشوند و چه داستانی را پشت سر گذاشته اند؟
در دنیای حروف، G از نزدیکان C است. نام آن GIMEL بود. برخی از زبان شناسان معتقدند که این واژه از کلمه ای به معنی “چوب انداختن”، ابزاری که برای شکار حیوانات استفاده میشود، گرفته شده است. اما برخی دیگر این کلمه را به نام شتر میدانند. شکل حرف فنیقی شبیه کوهان شتر است. برخی دیگر نیز با اشاره به شکلی که در الفبای سینائی دارد، بیان میکنند که این کلمه به معنای زاویه است. برخی معتقدند که حدود ۲۴۰ سال قبل از میلاد، یک استاد به نام Spurius Carvilius حرف G را به الفبای لاتین وارد کرد، اما از قطعی بودن آن اطمینان نداریم.
حرف D
دانشمندان کاملاً مطمئن هستند که حرف D ما از حرف DALETH فنیقی ها نشأت گرفته است که در زبان آنها به معنی درب بوده است. آنچه مشخص نیست این است که چرا این حرف شباهت چندانی به در ندارد. ایده دیگر این است که شکل نشان D از الفبای سینایی گرفته شده است. درواقع پس از ۴۰۰۰ سال، گفتن چیزی با قطعیت دشوار است.
حرف E
معنای آن هرچه باشد، هم در سینایی و هم در فنیقی صامت بوده. وقتی از یونانیان قرض گرفته شد، به مصوت EPSILON تبدیل شد، که صدای کوتاه e را داشت. یونانی ها برای صدای E طولانی از حرف متفاوتی استفاده میکردند.
حروف U, V, W, Y
برای قرنهای متمادی، مردم بی تفاوت از نماد U و نماد V استفاده کردند. بعداً، U فقط به عنوان مصوت و V فقط به عنوان صامت استفاده می شد. امروز انگلیسی از Y به عنوان صامت در کلماتی مانند YOU و YET و به عنوان مصوت در کلماتی مانند BABY یا MY استفاده می کند. در واقع این بر میگردد به مبحثی که قبلاً ذکر کردیم و عنوان شد که یک حرف در هر زبان ممکن است صداهای زیادی را شامل شود.
حرف H
نماد H در ابتدا به عنوان یک صامت مورد استفاده قرار میگرفت، سپس به عنوان مصوت از آن استفاده شد و اکنون دوباره یک صامت است. در الفبای سینایی به آن KHET میگفتند، و به معنی طناب بافته یا پیچ خورده بود. مانند حروف فعلی زبان انگلیسی تلفظ میشد.
وجه تسمیه حروف
حروف I و J
حروف I و J نیز مانند C و G با هم ارتباط نزدیک دارند. هر دو از نشان YOD از الفبای سینایی و فنیقی میآیند، YOD یک صامت بود، صدایی که احتمالاً شبیه صدای انگلیسی در کلمه Yard یا ایتالیایی در کلمه IATO بود.
یونانیان آن را IOTA نامیدند و شکل ساده تری به آن دادند. از آنجا که این یک صامت بود که یونانی ها به آن نیازی نداشتند، آنها از آن به عنوان یک مصوت برای صدای I استفاده کردند. در قرون وسطی، مردم کشورهای انگلیسی زبان شروع به تلفظ این نماد با G کردند.
در حدود قرن شانزدهم میلادی، انگلیسی زبان ها شروع به نوشتن یک قلاب کوچک در انتهای حرف I کردند که به عنوان صامت بود و بنابراین J از I متولد شد.
اسپانیایی، آلمانی و انگلیسی حرف J را در الفبای خود دارند. در انگلیسی این حرف JAY نامیده می شود. در اسپانیایی JOTA نامیده می شود و صدایی شبیه H تنفس دارد. در آلمانی JOT نامیده می شود و به نظر می رسد شبیه Y. همان بحث، زبان های مختلف، اصوات مختلف.
هر دو حروف سینایی و فنیقی دو نوع صدای K داشتند. اگرچه صداها شبیه به هم بودند، حروف نمایانگر آنها بسیار متفاوت بودند. یکی از دو نشان نمایانگر صدای K، KAPH نام داشت که به معنی “کف دست” بود. حرف دیگر QOPH نام داشت و صدایی شبیه Q فعلی داشت. ما مطمئن نیستیم که کلمه QOPH به چه معنی است. نماد آن شبیه گرهای است که روی طناب یا چشم سوزن ساخته شده است.
یونانیان KAPH را وام گرفتند، آن را KAPPA نامیدند و شکل آن را شبیه K فعلی کردند. رومیان نیز آن را پذیرفتند، اگرچه به ندرت از آن استفاده می کردند، زیرا C لاتین هم برای صدای C و هم برای صدای K استفاده میشد.
در برخی از مناطق یونان حرف KAPH نیز معرفی شد که KOPPA نامیده میشد. رومیان نیز این حرف را پذیرفته و آن را به Q تبدیل كردند. آنها فقط در مقابل U از آن استفاده كردند، همانطور كه هنوز در ایتالیایی انجام می دهیم، و مانند انگلیسی برای كلماتی مانند QUIET، QUEEN و غیره …
حرف L
مردم شبه جزیره سینا از چوب مخصوصی استفاده کردند که آن را LAMED می نامیدند. نماد این چوب در اصل نماد L ما است. فنیقی ها منحنی حرف L را به سمت پایین حرکت دادند. یونانی ها منحنی را به گوشه ای تبدیل کردند. این زاویه طی چندین قرن از جهات مختلفی عبور کرد، هم با الفبای یونانی و هم با زبان لاتین، تا اینکه شکل فعلی به خود گرفت.
حرف M
کلمه آب بلافاصله ما را به فکر تشنگی، شستشو، شستن، شنا و آشپزی میاندازد. آب با حرف M چه ارتباطی دارد؟ مردم شبه جزیره سینا و فنیقیها این حرف را از MEM که به معنای آب بود گرفتند. شکل این حرف نشان دهنده امواج است. از آنجا که میدانیم فنیقیها پیمایشگران بزرگی بودند، جای تعجب نیست که آنها از امواج دریا به عنوان نماد آب استفاده کردند.
حرف N
با نگاه کردن به نماد الفبای سینائیسی برای کلمه NUN، فکر میکنید معنی آن چیست؟ مار؟ ماهی؟ مردمی که در کنار سواحل دریای سرخ و دریای مدیترانه زندگی میکردند، مطمئناً ماهی را اساس رژیم خود قرار میدادند. در این زبان ها NUN به معنی ماهی است. همچنین ممکن است که در میان مردم شبه جزیره سینا، نام این حرف NAMESH باشد، به معنی مار، و فنیقیها آن را به NUN تبدیل کردهاند که به معنی ماهی است، تا نماد بیشتر شبیه نشان M آنها باشد، MEM، که به معنی آب است. شاید در طول قرن ها، به دلیل ارتباط نزدیک بین حروف M و N در حروف الفبا، این نماد در نتیجه شکل ماهی به خود گرفت. این دو حرف در کنار هم هستند و هر دو نمایانگر اصوات بینی هستند، یعنی با عبور هوا از بینی تلفظ میشوند.
چهار حرف ما، O، P، R و S از نام قسمت های صورت آمده است.
حرف O
حرف O از نام AYIN به معنی چشم آمده است. هنگامی که یونانیان این نماد را تصویب کردند، آن را گرد کردند و از صامت به مصوت تبدیل کردند و نام OMICRON را به آن دادند.
حرف P
حرف P از نام PE به معنای دهان می آید.
حرف R
حرف R از نام RESH به معنای سر آمده است. یونانیان این حرف را THO نامیدند و آن را به صورت P مینوشتند. رومیان بعداً آن را شبیه R امروزی نوشتند.
حرف S
SHIN احتمالاً کلمهای است که در شبه جزیره سینا برای TEETH استفاده شده است. در فنیقی، صدای SHIN شبیه SC ایتالیایی و انگلیسی SH بود، اما یونانی ها از آن برای صدای S استفاده میکردند.
حرف T
حرف T، در اصل، شباهت زیادی به X ما داشت. نام آن در میان مردم شبه جزیره سینا، TAU، شاید به معنای چرخ باشد. نوشتنش آنقدر راحت است که حتی امروز نیز افرادی که نوشتن را یاد نگرفتهاند از علامت مشابهی برای امضا استفاده میکنند!
وجه تسمیه حروف
حرف X
نام و نحوه تلفظ آن در انگلیس (ایکس) است، آمریکاییها به آن اکس میگویند. همچنین در الفبای آوانگاری بینالمللی، نیز برای نمایش آواهای (خ ز س) به کار میرود. در ریاضیات این حرف در برخی ترکیبها به معنای ناشناخته یا مجهول نیز به کار میرود. مانند: اشعه ایکس
جالب است بدانید، در بسیاری از مناطق، محل گنج را با X نشانه گذاری میکنند همچنین معماران باستانی در دوره اشکانی و ساسانی، اغلب برای نشان دادن نقطه صفر مرزی (حدود دو کشور) از نماد X استفاده میکردند.
حرف Z
حرف Z ابتدا از حروف الفبا حذف شده و دوباره به آن اضافه شده است، برای مردم شبه جزیره سینا و فنیقیها، ZAYIN به معنی سلاح یا خنجر بود. یونانیان این حرف را ZETA مینامیدند و شکل آن را تغییر دادند،
رومی ها هرگز از ZETA یونانیان استفاده نکردند. آنها هیچ کلمهای نداشتند که شامل صدای Z باشد، به استثنای تعداد کمی کلمه از ریشه یونانی، اما برای این چند کلمه آنها فکر میکردند که صدای S به اندازه کافی شبیه صدای Z است تا بتوانند آن را جایگزین کنند. در سال ۳۱۲ قبل از میلاد، یک مقام رسمی به نام Caecus دستور داد که Z از الفبا حذف شود. در حدود سال ۱۰۰ میلادی، رومیها بسیاری از واژههای یونانی را برای زبان خود وام گرفتند که قبلاً از آنها استفاده نمیکردند و بنابراین کشف کردند که Z میتواند برای آنها مفید باشد و آن را به انتهای حروف الفبای خود اضافه کردهاند که هنوز هم همانجاست.
یک نکته: در الفبای انگلیسی، Z در ایالات متحده و انگلیس نام متفاوتی دارد. در ایالات متحده آمریکا Z را ZEE مینامند، در حالی که در انگلیس ZED نامیده میشود.
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/c1dd616d1ed7da5dfa7077bf67e2bb60.jpg800800پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2021-11-15 22:56:212021-11-15 22:56:24گذشته حروف انگلیسی (۴): وجه تسمیه و رازهای و رمزهای هر حرف
با آرزوی سلامتی، به اطلاع زبانآموزان عزیز میرساند مهلت ثبتنام ترم جدید پارسیان ادیب از شنبه ۱۵ آبان تا شنبه ۲۲ آبان میباشد و شروع ترم جدید روزهای زوج ( دخترها) دوشنبه ۲۴ آبان و روزهای فرد (پسرها) سهشنبه ۲۵ آبان میباشد.
آخرین مهلت ثبتنام
شروع ترم جدید روزهای زوج
شروع ترم جدید روزهای فرد
۱۴۰۰/۰۸/۲۲
۱۴۰۰/۰۸/۲۴
۱۴۰۰/۰۸/۲۵
ثبتنام آنلاین
اگر امکان پرداخت آنلاین با کارت بانکی دارید نیازی به مراجعهی حضوری برای ثبتنام نیست. از طریق پرتال آموزشگاه میتوانید به راحتی ثبتنام خود را انجام دهید. بدین منظور، به پرتال ثبتنام به نشانی portal.parsianadib.com مراجعه کنید. پس از ورود به حساب کاربری شخصی خود، به قسمت دورهها بروید و روی لینک ثبتنام جدید بزنید. در این صفحه میتوانید عناوین دورههای مربوط به سطحتان را ببینید و برای ترم آینده ثبتنام کنید.
ثبتنام حضوری
ساعات کاری آموزشگاه ساعت ۲ بعداز ظهر میباشد.
برای ثبتنام حضوری میتوانید همه روزه به جز جمعهها، به آموزشگاه مراجعه کنید.
ثبتنام ورودیهای جدید
متقاضیانی که تصمیم به شروع یادگیری زبان انگلیسی از ترم جدید در آموزشگاه پارسیان ادیب را دارند میتوانند جهت مشاوره و تعیین سطح با آموزشگاه تماس بگیرند. تلفن ۵۲۶۷۴۹۲۹ (۰۳۱) و حساب کاربری آموزشگاه در واتسپ یا تلگرام به همین منظور آمادهی پاسخگویی به شما است.
https://parsianadib.com/wp-content/uploads/ثبت_نام-آغاز-شد.png250772پارسیان ادیبhttps://parsianadib.com/wp-content/uploads/parsian-brand-300x300.pngپارسیان ادیب2021-11-04 17:33:162021-11-04 17:33:19شروع ثبتنام ترم جدید پارسیان ادیب