نوشته‌ها

جک و لوبیای سحرآمیز

داستان جک و لوبیای سحرآمیز به همراه ترجمه + فایل ویدئویی و صوتی

مقدمه

آرزوی ثروتمند شدن یک‌شبه، داشتن یک مرغ تخم طلا، دیدن یک لوبیای سحرآمیز از بچگی و درست از زمانی که داستان جک و لوبیای سحرآمیز را دیدیم و خواندیم همیشه همراه ما بوده و گاهی در گوشه کنارهای تخیلاتمان به آن سری زده‌ایم. آیا تابحال این داستان را به زبان انگلیسی خوانده و یا شنیده‌اید؟

با مقاله جدید پارسیان ادیب و داستان متفاوت جک همراه ما باشید: (شاید اینبار غول قصه ما مهربان‌تر باشد!)

جک و لوبیای سحرآمیز

متن فارسی

جک و لوبیای سحرآمیز

یکی بود یکی نبود. پسری به اسم جک خودش را در گنده‌ترین دردسر انداخت. همه‌چیز وقتی شروع شد که مادرش از او خواست گاو پیرشان را بدوشد. اما جک فکر کرد که دیگر از دوشیدن آن گاو خسته شده است.جک گفت: «اصلاً امکان نداره. من الان اون گاو حنایی پیرو نمی‌دوشم.» او تصمیم گرفت گاو پیر را بفروشد تا دیگر مجبور نباشد شیر آن را بدوشد!

جک به بازار می‌رفت تا گاو را بفروشد که دست‌فروشی را سر راهش دید.جک گفت: «سلام آقای پدلر.» دست‌فروش از او پرسید: «داری کجا می ری؟» جک جواب داد: «میرم که گاومو تو بازار بفروشم.» دست‌فروش پرسید: «چرا گاوتو بفروشیش؟ اونو با لوبیا معامله کن!» جک پرسید: «لوبیا!» دست‌فروش جواب داد: «نه هر لوبیایی. با لوبیاهای سحرآمیز عوض کن.» جک پرسید: «اونا چیکار می کنن؟» دست‌فروش گفت: «اونا جادو می کنن!» جک گفت: «جادو؟ باشه فروختمش! و گاو را با سه دانه‌ی لوبیا معامله کرد.

جک به خانه برگشت و به مادرش گفت که گاو را فروخته تا دیگر مجبور نباشد آن را بدوشد. مادر جک پرسید: «تو چیکار کردی عزیزم؟» جک گفت: «من گاوه رو با لوبیاهای سحرآمیز معامله کردم.» «تو گاو رو با چند تا لوبیای سحرآمیز عوض کردی؟» مادر جک نمی‌توانست حرف جک را باور کند. او گفت: «هیچ لوبیای سحرآمیزی وجود نداره.» و لوبیاها را از پنجره به بیرون پرتاب کرد. او گفت: «خب من اونا رو غیب کردم ولی بازم این کار من اونارو سحرآمیز نکرد!»

ناگهان زمین با غرشی شروع به لرزیدن کرد. بوته‌ی لوبیایی جلوی چشم آن‌ها از زمین رویید. جک آن را دید و فوراً از بوته بلند لوبیا بالا رفت. مادرش داد زد: «همین‌الان برگرد اینجا!» ولی جک گوش نمی‌داد.

جک از بوته‌ی لوبیا بالا رفت، بالا، بالاتر و بالاتر.

مرتبط مطالعه کنید: جوجه اردک زشت 

در نوک بوته‌ی لوبیا قصر بزرگی دید. به طرف در بزرگ آن رفت و بازش کرد و وارد شد.

داخل قصر شگفت‌انگیزترین چیز در تمام عمرش را دید. یک غاز آنجا بود. اما آن غاز از آن غازهای همیشگی و معمولی نبود. آن غاز تخم‌های طلا می‌گذاشت! جک با خودش فکر کرد: «چه خوب شد. فکر کن با این تخم‌های طلا چه کارا میشه کرد!» و سپس بدترین فکر ممکن به سرش زد- او می‌خواست غاز را بردارد!

جک غاز را از جایی که نشسته بود بلند کرد. در همین لحظه بزرگ‌ترین و ترسناک‌ترین و تنها غولی که جک دیده بود وارد اتاق شد. غول دید که غاز در جای همیشگی‌اش نیست! غول گفت: هی هو های هانار. اگه تو غاز منو برداشته باشی می‌خورمت واسه ی ناهار! جک با خودش فکر کرد: «اوه نه. این غوله میخاد منو بخوره! باید یه جوری از اینجا برم بیرون که منو نبینه!»

او بی سروصدا و یواشکی غاز را برداشت و به طرف در راه افتاد. چیزی نمانده بود که از اتاق بیرون برود که غاز جیغ کشید و غول جک را پیدا کرد! غول نعره زد: «هی هو های هَنَم، پسش بده وگرنه مامانمو صدا می‌زنم! جک جیغی زد: « آه!» و به طرف ساقه لوبیا دوید.

جک با تمام سرعت از ساقه لوبیا پائین آمد اما غول هم پشت سرش پائین می‌رفت.

درست وقتی جک پا روی زمین گذاشت غول او را به روی دستان بزرگش بلند کرد. غول گفت: «هی هو های هَزه، حتماً هستی خوشمزه! درست وقتی غول می‌خواست جک را بخورد زمین شروع به لرزیدن کرد و یک خانم غول بزرگ‌تر، قدبلندتر و گنده‌تر کنار بچه غول ایستاد! جک با خودش فکر کرد: «حالا دو تا شدن. حالا دیگه حتماً منو می خورن!»

مامان غوله گفت: «ویلفرد اون پسر رو بذارش زمین.» بچه غول جک را روی زمین گذاشت. مامان غوله پرسید: «به تو چی گفته بودم؟» بچه غول با شرمندگی گفت: «بچه‌های دیگه رو نخور.» مامان غوله گفت: «بسیار خوب. ما بچه‌های دیگه رو نمی‌خوریم.» بچه غول داد زد: «ولی اون غاز منو ورداشته!»

در همین لحظه مادر جک از خانه روستایی بیرون آمد. او پرسید: «اینجا چه خبر شده؟ جک شروع به گفتن کرد: «خوب اونجا این قصره بود و توش جالب‌ترین غازی که دیدم بود- تخم طلا میذاره! وقتی داشتم ورش می‌داشتم این بچه غوله اومد تو و هی های هو و اینا می‌کرد. بعدش من…» مادر جک حرف او را قطع کرد: «منظورت اینه که غاز این پسرو ورداشتی؟» جک گفت: «آره. ولی تخم طلا میذاره.» سپس مکثی کرد و راجع به آن کمی فکر کرد. بعد گفت: «حالا که گفتی به نظرم خیلی هم جالب نمیاد.» جک نگاهی به بچه غول کرد و گفت: «از اینکه غاز تو رو برداشتم معذرت میخام. می دونم که نباید چیزی که مال من نیست بردارم.» بچه غول گفت: «عیبی نداره. به نظرم بهتر بود به جای اینکه بخوام بخورمت ازت می‌خواستم غازو بهم پس بدی. منم معذرت میخام. راستی میای بیس‌بال بازی کنیم؟»

جک و بچه غول دوستان خوبی شدند و هر وقت که می‌خواستند همدیگر را ببینند از بوته لوبیا استفاده می‌کردند. جک گفت: «اگه اون سه تا لوبیای سحرآمیز نبودن یاد نمی‌گرفتم بیس‌بال غولی بازی کنم.» بچه غول گفت: «راس میگی. منم میگم که همه‌ی این ماجراها یه موفقیت بزرگ بود!»

فایل ویدئویی قصه آخرین دایناسورها را با زبان اصلی مشاهده کنید:

متن انگلیسی جک و لوبیای سحرآمیز

Jack and the Beanstalk

Once upon a time, a boy named Jack got himself into the biggest, most humongous heap of trouble ever. It all started when Jack’s mama asked him to milk the old cow. But Jack decided he was tired of milking cows. “No way, no how. I’m not milking this brown cow now,” said Jack, and he decided to sell the old cow, so he’d never have to milk it again!

Jack was on his way to market to sell the cow when he came across a peddler. “Hi, Mr. Peddler,” said Jack. “Where are you headed?” asked the peddler. “I’m going to sell my cow at the market,” Jack answered. “Why sell your cow?” asked the peddler. “Trade her for beans!” “Beans?” asked Jack. “Not just any kind of beans,” said the peddler, “magic beans.” “What do they do?” asked Jack. “They do magic!” said the peddler. “Magic? Sold!” said Jack, and he traded the cow for three magic beans.

Jack got home and told his mama he had sold the cow so he wouldn’t have to milk her anymore. “Oh dear, you did what?” Jack’s mama asked. “I sold her for magic beans,” said Jack. “You sold a cow for magic beans?” Jack’s mama couldn’t believe what Jack was telling her. “There’s no such thing as magic beans,” she said as she threw the beans out the window. “Well, I did make them disappear, but that still doesn’t make them magic!”

Suddenly, the ground rumbled and began to shake. A magic beanstalk grew up right before their eyes! Jack saw it and immediately began to climb the tall beanstalk. “Get back here this instant!” called Jack’s mama, but Jack wasn’t listening.

Jack climbed up and up and up and up the beanstalk.

مرتبط مطالعه کنید:  داستان آخرین دایناسورها 

At the top of the beanstalk, Jack found a giant castle. He walked up to the giant door, cracked it open, and went inside.

Inside the castle, Jack saw the most amazing thing he had ever seen. It was a goose. But it wasn’t just any old ordinary goose. This goose laid eggs made of gold! “That is so cool,” thought Jack. “Think of all the things you could do with golden eggs!” And then, Jack got the worst idea he’d ever had—he was going to take the goose!

Jack lifted the goose off of its perch. Just then, the biggest, most fearsome, and only giant Jack had ever seen came into the room. The giant saw that his goose wasn’t in its usual spot! “Fee fi fo funch, if you took my goose, I’ll eat you for lunch!” “Oh no,” thought Jack. “That giant’s going to eat me! I’ve got to get out of here without him seeing me!”

Quietly and carefully, Jack took the goose and made his way toward the door. He was almost out of the room when—honk! The goose cried out and the giant spotted Jack! “Fee fi fo fummy, give that back or I’ll call my mummy!” roared the giant. “Ahhh!” screamed Jack. He ran toward the beanstalk.

Jack ran as quickly as he could down the beanstalk, but the giant was following close behind.

Just as Jack put his feet back on the ground, the giant picked up Jack in his enormous hands. “Fee fi fo fummy, I bet you taste yum yum yummy!” said the giant. Just as the giant was about to eat Jack, the ground began to shake, and there, standing right behind the giant, was an even bigger, taller, more humongous lady giant! “Two giants!” thought Jack. “They’ll eat me now for sure!”

“Put that boy down, Willifred,” the giant mama told her son. The giant put Jack back down on the ground. “Now what have I told you?” she asked. “Don’t eat other kids,” said the giant sheepishly. “That’s right, we don’t eat other kids,” said the mama giant. “But he took my goose!” cried the giant.

Just then, Jack’s mama came out of the farmhouse. “What on earth is going on here?” she asked. “Well,” Jack began, “there was this castle, and inside was the coolest goose ever—it lays golden eggs! As I was taking it, this giant kid came in and was all ‘fee fi fo fum’ and then I—” “You mean you took this boy’s goose?” Jack’s mama interrupted. “Yeah, but it lays golden eggs!” Jack paused and thought about it. “Huh. Now that you mention it, I guess that wasn’t very nice,” said Jack. Jack looked at the giant. “I’m sorry I took your goose. I know I shouldn’t take things that don’t belong to me.” “That’s OK. I suppose I should’ve asked you to give me back the goose without trying to eat you. I’m sorry too,” said the giant. “Hey, do you want to play baseball?”

Jack and the giant became good friends, using the beanstalk to visit each other whenever they wanted. “You know,” Jack said, “if it weren’t for those three magic beans, I never would have learned how to play giant baseball.” “You’re right,” said the giant. “I’d say the whole adventure was a giant success!”

جکو لوبیای سحرآمیز

فایل صوتی داستان جک و لوبیای سحرآمیز

vocabulary

کلمات جدید قصه جک و لوبیای سحرآمیز

ردیف کلمات و اصطلاحات ترجمه
۱ get in to a trouble در دردسر بزرگی گرفتار آمدن
۲ humongous عظیم،بزرگ
۳ heap انباشته، کومه، پشته
۴ to milk دوشیدن گاو
۵ tired خسته
۶ no way, no how امکان ندارد
۷ sell فروختن
۸ come across کسی را سر راه خود دیدن
۹ peddler دستفروش
۱۰ to head جلو رفتن، رهسپار جایی بودن
۱۱ to trade معامله کردن، معاوضه
۱۲ bean لوبیا
۱۳ magic سحرآمیز
۱۴ anymore دیگر (در جملات منفی استفاده می شود)
۱۵ to believe باور داشتن
۱۶ to throw out پرتاب کردن به بیرون
۱۷ suddenly ناگهان
۱۸ rumbled غرش
۱۹ ground زمین
۲۰ shake لرزیدن
۲۱ to grow up رشد کردن، روییدن
۲۲ immediately فوراً
۲۳ to climb بالا رفتن
۲۴ this instant این لحظه
۲۵ to call صدا زدن، فریاد زدن
۲۶ at the top of در بالای
۲۷ giant عظیم‌الجثه، بزرگ
۲۸ castle قلعه، قصر
۲۹ to walk up رفتن به سمت جایی
۳۰ to crack something open قفل دری را گشودن
۳۱ to go inside وارد جایی شدن
۳۲ amazing شگفت‌انگیز
۳۳ goose غاز
۳۴ ordinary معمولی
۳۵ to lay تخم گذاشتن
۳۶ golden طلایی
۳۷ the worst بدترین
۳۸ to take برداشتن
۳۹ to lift بلندکردن
۴۰ perch محل نشستن پرنده
۴۱ just then درست در آن لحظه
۴۲ fearsome ترسناک
۴۳ giant غول
۴۴ come in to وارد شدن به جایی
۴۵ spot محل، جا
۴۶ to have got to باید
۴۷ to get out of از جایی خارج شدن
۴۸ toward به سمت
۴۹ honk صدای غاز
۵۰ cry out جیغ کشیدن
۵۱ to spot کشف کردن، یافتن
۵۲ give back پس دادن
۵۳ roar غرش و فریاد
۵۴ scream فریاد زدن
۵۵ run دویدن
۵۶ as quickly as با تمام سرعت
۵۷ follow تعقیب و دنبال کردن
۵۸ pick up بلند کردن، سوار کردن
۵۹ enormous عظیم ، بزرگ
۶۰ interrupt قطع کردن، گسیختن
۶۱ mention تذکر، گفتن
۶۲ hole همه
۶۳ adventure ماجرا

ادبیات انگلیسی: معرفی دوره‌های زمانی + ادبیات کهن (آنگلوساکسون)

مقدمه

چقدر با ادبیات فاخر جهانی آشنا هستید؟ ادبیات انگلیسی و مخافری همچون شکسپیر، جین آستین، ارنست همینگوی و … آیا تابه حال به سراغ این آثار به زبان اصلی رفته‌اید؟!! شاید باورش برایتان سخت است!

بیایید بعد از گذشتن از سرگذشت حروف الفبای لاتین، با ادبیات انگلیسی هم آشنا شویم، دوره های آن را بررسی کنیم و مفاخر ادبی دنیا و آثارشان را به نظاره بنشینیم.

مقاله‌های تاریخ ادبیات پارسیان ادیب را از دست ندهید:

ادبیات

دوره‌های زمانی ادبیات انگلستان

تا سال ۱۳۶۲ میلادی زبان انگلیسی در کشور انگلستان، زبان رسمی نبود!

در آن تاریخ زبان انگلیسی زبان حقوقی دادگاه‌های انگلستان اعلام گشت، در سال ۱۳۶۳ نخست وزیر انگلستان هنگام افتتاح پارلمان به زبان انگلیسی سخن گفت و از آن به بعد این زبان، زبان رسمی گردید.
نویسندگان و دانشمندان تا قرن شانزدهم به زبان لاتین و درام پردازان آثار خود را به زبان انگلیسی تالیف می‌کردند.

تاریخ ادبی انگلستان دوره‌های مختلفی را گذرانده دوره‌هایی مانند:

ادبیات انگلیسی باستان یا کهن (۱۰۶۶ – ۴۰۵)

ادبیات انگلیسی در قرون وسطی(تا سال ۱۴۸۵)

ادبیات انگلیسی در قرن شانزدهم (۱۶۰۳–۱۴۸۵)

ادبیات انگلیسی در قرن هفدهم (۱۶۶۰–۱۶۰۳)

ادبیات انگلیسی در دوران بازگشت و سده هجدهم (۱۷۹۸–۱۶۶۰)

ادبیات انگلیسی در دوره رومانتیک (۱۸۳۲–۱۷۹۸)

ادبیات انگلیسی در عصر ویکتوریا (۱۹۰۱–۱۸۳۲)

ادبیات انگلیسی در قرن بیستم (۱۸۹۰ تا به حال)

ما بطور مختصر در این مقاله و مقاله‌های دیگر، هر دوره را همراه با نویسندگان و مفاخر برجسته آن بررسی می‌کنیم.

ادبیات

دوره کهن ادبیات انگلیسی (ادبیات انگلوساکسون)

بیایید در این مجال با دوران کهن ادبیات انگیسی آشنا شویم:

ادبیات انگلیسی باستان (ادبیات انگلوساکسون) (۱۰۶۶ -۴۵۰) با ورود قوم‌های ژرمانی (ساکسون‌ها و دیگر قبایل آلمانی ) به انگلستان امروزی در قرن ۵ میلادی بوجود آمد. این قوم‌ها، بجز زبان انگلیسی، سنت ادبی خود در حوزه‌ی شاعری را نیز وارد سرزمین بریتانیا کردند که این سنت تا زمان حمله‌ی نورمان‌های فرانسوی زبان باقی ماند.

به‌نظر می رسد بیشتر ادبیات کهن انگلستان برای خواندن توسط نقالان سروده شده و نقال یا حماسه خوان، آنرا در ردیف‌های آهنگین خاص و با همراهی چنگ می‌خوانده است. موضوع این آثار در ارتباط با شعرهای حماسی، ترجمه‌های تورات، آثار حقوقی، شرح وقایع به ترتیب تاریخ و… بوده است.

 بیشتر آثار بجای مانده از این دوران بی قافیه هستند که البته این گونه شعر برای گوش ما که به وزن شعرهای امروزین انگلیسی عادت کرده‌ایم، عجیب به نظر می‌رسد. ویژگی دیگر شعرهای این دوره، استفاده فراوان از تجانس آوایی (Alliteration) در ساختار شعر است.

بیوولف

حماسه‌های «بیوولف یا بئوولف» (Beowulf) نمونه ی باشکوه شعر در ادبیات انگلیسی کهن است. در واقع بئوولف به عنوان منشور سنتی ادبیات انگلیسی شناخته می‌شود و مشهورترین اثرِ ادبیات انگلیسی باستان است. نخستین حماسه شناخته شدهٔ اروپایی از نویسنده‌ای ناشناس است. این حماسه به زبان انگلیسی کهن نوشته شده و یکی از برجسته‌ترین نوشته‌های ادبی آنگلوساکسون شناخته می‌شود. تاریخ‌نگاران نگارش آن را میان ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ میلادی برآورد کرده‌اند. این رزمنامه که از سده نوزدهم به این سو به نام بیوولف نامور شده‌است به داستان نبردهای پهلوانی به نام بیوولف می‌پردازد که یک قبیله دانمارکی را از دست جانور خونخواری به نام گرندل نجات می‌دهد و سپس در دریا فرومی‌رود تا مادر آن جانور را هم بکشد.

نبرد بیوولف با اژدها

بعد پادشاه قبیله خود می‌شود ولی سرانجام در جنگ با اژدها کشته می‌شود. او نه تنها یک پهلوان، بلکه نجات دهنده و حامی مردم نیز بشمار می‌رفته. یکی از ویژگی‌های بیوولف، کاهش نقش بی‌اختیاری و سرنوشت محوری است. باور مسیحیان مبتنی بر وابستگی به خدای دادگر، آشکارا در این داستان نمودار شده است. بسیاری از آثار ادبی آن دوران نیز توسط خود مذهبیان و پس از روی گرداندن انگلیسی‌های باستان از باورهای دینی کهن خویش سروده و به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند.

کدمون

بنابر نظر سینت بید، سرود کدمون (کادمون) که در سدهٔ ۷ سروده شده قدیمی‌ترین نمونهٔ به جا مانده از این ادبیات است. او چنین می نویسد: کدمون چوپانی بیسواد بود که یک شب در خواب صدایی می‌شنود که به او دستور می‌دهد داستان آفرینش را به نظم درآورد و او چنین می‌کند. «سینت بید» شعر کادمون را به نثر در کتاب خود نوشته است. در کتابخانه‌ی Bodleian در دانشگاه آکسفورد، مجموعه ی شعری دست نویس با موضوعات مذهبی موجود است که در گذشته به شعرهای کادمون معروف بود. اما امروزه پژوهشگران اتفاق نظر دارند که شعرهای یادشده متعلق به کدمون نیست و پس از وی سروده شده است. درواقع، چیز زیادی از این شاعر انگلیسی کهن در دست نیست.

ادبیات

بجز شعرهای مذهبی بلند که به آن اشاره کردیم، ترانه‌هایی نیز بطور پراکنده از آن دوران بجای مانده است که بیشتر به باور کهن انگلوساکسون‌ها (شرایط ناگوار و غم سرنوشت) نزدیک است تا باورهای دینی مسیحی. پرسه زن (the Wandere) و دریانورد (the Seafarer) دو نمونه ی زیبا از این نوع ترانه‌ها است.

نثر ادبی در این دوران، بیشتر شامل نوشته‌های مذهبی است. «گور» یکی از آخرین اشعار سروده‌شده در این دوران است و می‌توان در آن مایه‌های گذار از انگلیسی باستان به انگلیسی میانه را دید.

آثار انگلیسی کهن

 آثار انگلیسی باستان شامل این موضوعات (به ترتیب نزولی) هستند: خطبه‌ها و تذکرهٔ قدیسان؛ ترجمه‌های کتاب مقدس؛ ترجمه‌هایی از آثار لاتین آبای نخستینِ کلیسا؛ تاریخچه‌های آنگلوساکسون‌ها (برای مطالعات تاریخی مهم است؛ زیرا ترتیب زمانی تاریخ زبان انگلیسی نخستین را در خود جای داده است.) و آثار داستانی تاریخی؛ قوانین، وصایا و دیگر آثار حقوقی؛ آثاری پیرامون قواعد زبان، طب، جغرافیا و شعر. در کل ۴۰۰ سند و اثر خطی از این دوره به دست آمده است.

حرف انگلیسی

گذشته حروف انگلیسی (۴): وجه تسمیه و رازهای و رمزهای هر حرف

مقدمه

در ادامه داستان مربوط به حروف الفبای زبان انگلیسی و پس از بررسی‌های مختلف با فراز و فرود این حروف آشنا شدیم، در این مقاله که آخرین نوشته در مورد گذشته الفبای لاتین است، به وجه تسمیه هر حرف می‌پردازیم. اینکه از کجا آمده‌اند، چرا بدین شکل و شمایل نوشته می‌شوند و چه داستانی را پشت سر گذاشته اند؟

با مقاله جدید پارسیان ادیب همراه باشید:

 مرتبط مطالعه کنید: گذشته حروف انگلیسی: قصه تکامل شکل حروف 

حروف انگلیسی از کجا آمده اند؟

در مقاله قبل وجه تسمیه حروف A و B را مطالعه کردیم، در این مقاله بقیه حروف را بررسی می‌کنیم:

حرف
وجه تسمه حروف

حروف C و G

در دنیای حروف، G از نزدیکان C است. نام آن GIMEL بود. برخی از زبان شناسان معتقدند که این واژه از کلمه ای به معنی “چوب انداختن”، ابزاری که برای شکار حیوانات استفاده می‌شود، گرفته شده است. اما برخی دیگر این کلمه را به نام شتر می‌دانند. شکل حرف فنیقی شبیه کوهان شتر است. برخی دیگر نیز با اشاره به شکلی که در الفبای سینائی دارد، بیان می‌کنند که این کلمه به معنای زاویه است. برخی معتقدند که حدود ۲۴۰ سال قبل از میلاد، یک استاد به نام Spurius Carvilius حرف G را به الفبای لاتین وارد کرد، اما از قطعی بودن آن اطمینان نداریم.

حرف D

دانشمندان کاملاً مطمئن هستند که حرف D ما از حرف DALETH فنیقی ها نشأت گرفته است که در زبان آنها به معنی درب بوده است. آنچه مشخص نیست این است که چرا این حرف شباهت چندانی به در ندارد. ایده دیگر این است که شکل نشان D  از الفبای سینایی گرفته شده است. درواقع پس از ۴۰۰۰ سال، گفتن چیزی با قطعیت دشوار است.  

حرف E

معنای آن هرچه باشد، هم در سینایی و هم در فنیقی صامت بوده. وقتی از یونانیان قرض گرفته شد، به مصوت EPSILON تبدیل شد، که صدای کوتاه e را داشت. یونانی ها برای صدای E طولانی از حرف متفاوتی استفاده می‌کردند.

حروف U, V, W, Y

برای قرنهای متمادی، مردم بی تفاوت از نماد U و نماد V استفاده کردند. بعداً، U فقط به عنوان مصوت و V فقط به عنوان صامت استفاده می شد. امروز انگلیسی از Y به عنوان صامت در کلماتی مانند YOU و YET و به عنوان مصوت در کلماتی مانند BABY یا MY استفاده می کند. در واقع این بر می‌گردد به مبحثی که قبلاً ذکر کردیم و عنوان شد که یک حرف در هر زبان ممکن است صداهای زیادی را شامل شود.

حرف H

نماد H در ابتدا به عنوان یک صامت مورد استفاده قرار می‌گرفت، سپس به عنوان مصوت از آن استفاده شد و اکنون دوباره یک صامت است. در الفبای سینایی به آن   KHET می‌گفتند، و به معنی طناب بافته یا پیچ خورده بود. مانند حروف فعلی زبان انگلیسی تلفظ می‌شد. 

وجه تسمیه حروف

حروف I و J

حروف I و J نیز مانند C و G با هم ارتباط نزدیک دارند. هر دو از نشان YOD از الفبای سینایی و فنیقی می‌آیند، YOD یک صامت بود، صدایی که احتمالاً شبیه صدای انگلیسی در کلمه Yard یا ایتالیایی در کلمه IATO بود.

یونانیان آن را IOTA نامیدند و شکل ساده تری به آن دادند. از آنجا که این یک صامت بود که یونانی ها به آن نیازی نداشتند، آنها از آن به عنوان یک مصوت برای صدای I استفاده کردند. در قرون وسطی، مردم کشورهای انگلیسی زبان شروع به تلفظ این نماد با G ‌کردند.

در حدود قرن شانزدهم میلادی، انگلیسی زبان ها شروع به نوشتن یک قلاب کوچک در انتهای حرف I کردند که به عنوان صامت بود و بنابراین J از I متولد شد.

اسپانیایی، آلمانی و انگلیسی حرف J را در الفبای خود دارند. در انگلیسی این حرف JAY نامیده می شود. در اسپانیایی JOTA نامیده می شود و صدایی شبیه H تنفس دارد. در آلمانی JOT نامیده می شود و به نظر می رسد شبیه Y. همان بحث، زبان های مختلف، اصوات مختلف.  

مرتبط مطالعه کنید: گذشته حروف انگلیسی (۲): داستان اختراع کاغذ

حروف Q و K

هر دو حروف سینایی و فنیقی دو نوع صدای K داشتند. اگرچه صداها شبیه به هم بودند، حروف نمایانگر آنها بسیار متفاوت بودند. یکی از دو نشان نمایانگر صدای K، KAPH نام داشت که به معنی “کف دست” بود. حرف دیگر QOPH نام داشت و صدایی شبیه Q فعلی داشت. ما مطمئن نیستیم که کلمه QOPH به چه معنی است. نماد آن شبیه گره‌ای است که روی طناب یا چشم سوزن ساخته شده است.

یونانیان KAPH را وام گرفتند، آن را KAPPA نامیدند و شکل آن را شبیه K فعلی کردند. رومیان نیز آن را پذیرفتند، اگرچه به ندرت از آن استفاده می کردند، زیرا C لاتین هم برای صدای C و هم برای صدای K  استفاده می‌شد.

در برخی از مناطق یونان حرف KAPH نیز معرفی شد که KOPPA نامیده می‌شد. رومیان نیز این حرف را پذیرفته و آن را به Q تبدیل كردند. آنها فقط در مقابل U از آن استفاده كردند، همانطور كه ​​هنوز در ایتالیایی انجام می دهیم، و مانند انگلیسی برای كلماتی مانند QUIET، QUEEN و غیره … 

حرف L

مردم شبه جزیره سینا از چوب مخصوصی استفاده کردند که آن را LAMED می نامیدند. نماد این چوب در اصل نماد L ما است. فنیقی ها منحنی حرف L را به سمت پایین حرکت دادند. یونانی ها منحنی را به گوشه ای تبدیل کردند. این زاویه طی چندین قرن از جهات مختلفی عبور کرد، هم با الفبای یونانی و هم با زبان لاتین، تا این‌که شکل فعلی به خود گرفت.

حرف M

کلمه آب بلافاصله ما را به فکر تشنگی‌، شستشو‌، شستن‌، شنا‌ و آشپزی می‌اندازد. آب با حرف M چه ارتباطی دارد؟ مردم شبه جزیره سینا و فنیقی‌ها این حرف را از MEM که به معنای آب بود گرفتند. شکل این حرف نشان دهنده امواج است. از آنجا که می‌دانیم فنیقی‌ها پیمایشگران بزرگی بودند، جای تعجب نیست که آنها از امواج دریا به عنوان نماد آب استفاده کردند. 

حرف N

با نگاه کردن به نماد الفبای سینائیسی برای کلمه NUN، فکر می‌کنید معنی آن چیست؟ مار؟ ماهی؟ مردمی که در کنار سواحل دریای سرخ و دریای مدیترانه زندگی می‌کردند، مطمئناً ماهی را اساس رژیم خود قرار می‌دادند. در این زبان ها NUN به معنی ماهی است. همچنین ممکن است که در میان مردم شبه جزیره سینا، نام این حرف NAMESH باشد، به معنی مار، و فنیقی‌ها آن را به NUN تبدیل کرده‌اند که به معنی ماهی است، تا نماد بیشتر شبیه نشان M آنها باشد، MEM، که به معنی آب است. شاید در طول قرن ها، به دلیل ارتباط نزدیک بین حروف M و N در حروف الفبا، این نماد در نتیجه شکل ماهی به خود گرفت. این دو حرف در کنار هم هستند و هر دو نمایانگر اصوات بینی هستند، یعنی با عبور هوا از بینی تلفظ می‌شوند.

چهار حرف ما، O، P، R و S از نام قسمت های صورت آمده است. 

حرف O

حرف O از نام AYIN به معنی چشم آمده است. هنگامی که یونانیان این نماد را تصویب کردند، آن را گرد کردند و از صامت به مصوت تبدیل کردند و نام OMICRON را به آن دادند. 

حرف P

حرف P از نام PE به معنای دهان می آید.

حرف R

حرف R از نام RESH به معنای سر آمده است. یونانیان این حرف را THO نامیدند و آن را به صورت P  می‌نوشتند. رومیان بعداً آن را شبیه R امروزی نوشتند. 

حرف S

SHIN احتمالاً کلمه‌ای است که در شبه جزیره سینا برای TEETH استفاده شده است. در فنیقی، صدای SHIN شبیه SC ایتالیایی و انگلیسی SH بود، اما یونانی ها از آن برای صدای S استفاده می‌کردند.

حرف T

حرف T، در اصل، شباهت زیادی به X ما داشت. نام آن در میان مردم شبه جزیره سینا، TAU، شاید به معنای چرخ باشد. نوشتنش آنقدر راحت است که حتی امروز نیز افرادی که نوشتن را یاد نگرفته‌اند از علامت مشابهی برای امضا استفاده می‌کنند!

حرف
وجه تسمیه حروف

حرف X

نام و نحوه تلفظ آن  در انگلیس (ایکس) است، آمریکایی‌ها به آن اکس میگویند. همچنین در الفبای آوانگاری بین‌المللی، نیز برای نمایش آواهای (خ ز س) به کار می‌رود. در ریاضیات این حرف در برخی ترکیب‌ها به معنای ناشناخته یا مجهول نیز به کار می‌رود. مانند: اشعه ایکس

جالب است بدانید، در بسیاری از مناطق، محل گنج را با X نشانه گذاری  می‌کنند همچنین معماران باستانی در دوره اشکانی و ساسانی، اغلب برای نشان دادن نقطه صفر مرزی  (حدود دو کشور) از نماد X  استفاده می‌کردند. 

حرف Z

حرف Z  ابتدا از حروف الفبا حذف شده و دوباره به آن اضافه شده است، برای مردم شبه جزیره سینا و فنیقی‌ها، ZAYIN به معنی سلاح یا خنجر بود. یونانیان این حرف را ZETA می‌نامیدند و شکل آن را تغییر دادند،

رومی ها هرگز از ZETA یونانیان استفاده نکردند. آنها هیچ کلمه‌ای نداشتند که شامل صدای Z باشد، به استثنای تعداد کمی کلمه از ریشه یونانی، اما برای این چند کلمه آنها فکر می‌کردند که صدای S به اندازه کافی شبیه صدای Z است تا بتوانند آن را جایگزین کنند. در سال ۳۱۲ قبل از میلاد، یک مقام رسمی به نام Caecus دستور داد که Z از الفبا حذف شود. در حدود سال ۱۰۰ میلادی، رومی‌ها بسیاری از واژه‌های یونانی را برای زبان خود وام گرفتند که قبلاً از آنها استفاده نمی‌کردند و بنابراین کشف کردند که Z  می‌تواند برای آنها مفید باشد و آن را به انتهای حروف الفبای خود اضافه کرده‌اند که هنوز هم همانجاست.

یک نکته: در الفبای انگلیسی، Z در ایالات متحده و انگلیس نام متفاوتی دارد. در ایالات متحده آمریکا Z را ZEE  می‌نامند، در حالی که در انگلیس ZED نامیده می‌شود.

آرایشگاه

آرایشگاه ۱: لوازم و وسایل آرایشی + ترجمه

مقدمه

آرایشگاه و لوازم آرایشی چقدر برای شما اهمیت دارد؟ همه می‌دانیم زیبایی و آراسته بودن در تمام تمدن‌ها مورد پسند و تاکید است. شاید معیارهای زیبایی و آراستگی از یک فرهنگ و کشور، به فرهنگ دیگر متفاوت باشد اما همه جای دنیا آرایشگاه و لوازم آرایشی از اصلی‌ترین نیازهای هر انسان محسوب می‌شود.

تصور کنید در یک کشور دیگر بخواهید ازین خدمت استفاده کنید.

آرایشگاه

ما در این مقاله با بعضی از لوازم و وسایل آرایشی آشنا می‌شویم. با پارسیان ادیب همراه باشید:

برخی لوازم و وسایل مخصوص آرایشگاه:

ردیف نام وسایل و لوازم آرایشگاه ترجمه
۱ Hairdryer (سشوار) 
۲ straighteners (اتوی مو) 
۳ curling irons (بیگودی) 
۴ Scissors (قیچی)
۵ clippers (ماشین موزنی) 
۶ trimmers  (ماشین موزنی برای صفر زنی و از ته زدن)
۷ razor (تیغ) 
۸Hear Gel (ژل موی سر) 
۹ mousse (موس موی سر)
۱۰ wax (واکس مو) 
۱۱ hair lacquer or hair spray  (اسپری مو)
۱۲Barrette(سنجاق سر)
۱۳ Hair clips (کلیپس مو) 
۱۴  hair slides ( گل سر)
۱۵ Bobby pin (سنجاق سر)
۱۶ comb (شانه)
۱۷ brush (برس)
۱۸ Razor blade (تیغ ریش تراش)
۱۹ Electric shaver (ریش تراش برقی)
۲۰ Makeup bag (کیف آرایش)
آرایشگاه

به چند اصطلاح مشهور آرایشگاه توجه کنید:

?how short would you like it : موهایتان را چقدر کوتاه کنم؟

 ?do I need to book : آیا باید از قبل نوبت بگیرم؟

?which of these colors would you like: کدام یک از این رنگ‌ها رو دوست دارید؟

منتظر مقاله‌های بعدی آرایشی ما باشید.

آشپزی

اصطلاحات آشپزی در زبان انگلیسی: ترجمه + تصویر

مقدمه

آشپزی و غذا بخش مهمی از فرهنگ هر کشور محسوب می‌شود. فرض کنید به عنوان یک آشپز قرار است در رستورانی خارج از کشور کار کنید، مراحل پخت یک غذا را در یک ویدئو به زبان انگلیسی توضیح دهید، یا یک رمان انگلیسی بخوانید که در آن از اصطلاحات آشپزی استفاده شده است و … پس دانستن آن جزء بدیهیات یک زبان جدید است.

مرتبط مطالعه کنید:  غذاهای معروف دنیا 

با مقاله جدید پارسیان ادیب همراه باشید:

اصطلاحات آشپزی همراه با ترجمه:

ردیف ترجمه نام اصطلاح آشپزی
۱ از قبل گرم کردن preheat
۲ چرب کردن grease
۳ تکه کردن slice
۴ بخارپز کردن steam
۵ تفت دادن Saute  
۶ با قاشق ریختن spoon
۷ رنده کردن grate
۸ در فر پختن bake
۹ برش زدن، قطعه قطعه کردن cut up
۱۰ نگینی خرد کردن dice
۱۱ پوست کندن peel
۱۲ ریزریز کردن chop
۱۳ جوشاندن boil
۱۴ اضافه کردن add
۱۵ هم زدن با قاشق stir

مثال و تصویر هر اصطلاح آشپزی:

Preheat the oven to 160 ° C.آشپزی

Grease the pan before pouring the cake liquid.آشپزی

slice the carrot.آشپزی

Steam the broccoli.آشپزی

Saute the meats for ten minutes.

Spoon the mixtures carefully into the bowls.

Grate some cheese on the pizza.

Bake at 180 ° C for 20 minutes.

Could you cut the pizza up please?آشپزی

Diced potatoes.آشپزی

Peel and dice the Eggplants.

Chop the onions.

Boil the eggs in water.

Add sugar.

Stir the tea.

الفبا

گذشته حروف الفبا انگلیسی (۳): صنعت چاپ + وجه تسمیه حروف

مقدمه

در مقاله‌های قبل درباره قصه حروف الفبا صحبت کردیم: از کجا آغاز شد، چگونگی تکامل شکل حروف الفبا، علت پیدایش حروف کوچک، منشأ بسیاری از زبان‌های دنیا، صداهای مختلف از حروف یکسان، داستان اختراع کاغذ و … .

با ادامه سرگذشت حروف انگلیسی همراه پارسیان ادیب باشید:

علت پیدایش خط نوشتاری

با اختراع چاپ، افراد بیشتری خواندن و نوشتن را آموخته‌اند. از آنجا که نوشتن هر حرف جداگانه بیشتر طول می‌کشد، خط نوشتاری برای نوشتن سریعتر دست‌خط ابداع شد.

رومی‌ها دریافتند که افزودن یک خط تیره کوتاه به انتهای نوشته‌ها به نوشتن منظم و متناسب آنها کمک می‌کند. به این خط، خط SERIF گفته می شود که در فرانسه به معنی LINE است. در برنامه word با تنظیم گزینه‌ای به نام Hyphenation این کار را انجام می‌دهیم.

داستان فونت

در دوران مدرن، با تکامل چاپ و به ویژه با نوشتن توسط رایانه، سبک‌های نوشتاری تایپوگرافی جدید (به نام FONT) و قلم‌های جدید ظاهر شده‌اند.

وقتی در کامپیوتر تایپ می‌کنیم، ابتدا می‌توانیم قلم مورد نظر خود را انتخاب کنیم. در مرحله دوم، ما می‌توانیم انتخاب کنیم که با نویسه‌های معمولی(general) بنویسیم، یا از ITALIC ،BOLD یا UNDERLINED (برای کل متن یا فقط برای قسمتی از متن یا کلمات و عبارات) استفاده کنیم.

بعضی حروف موقع نوشتن به سمت راست متمایل هستند که باعث می‌شود نوشته سبک‌تر به نظر برسد و باعث زیباتر شدن بعضی Fontها می‌شوند، که به آن Italic می‌گوئیم.

از Bold برای برجسته سازی کلمات استفاده می‌شود. نویسه‌های پررنگ نسبت به حروف چاپ شده با حروف عادی سنگین‌تر و تیره‌تر هستند.

Underline، که باعث می شود یک خط ثابت در زیر نوشته‌ها ظاهر شود، همچنین روشی برای برجسته‌سازی و یا تاکید بر روی کلمات یا جملات است.

اختراع دستگاه چاپ

قبل از یوهانس گوتنبرگ، که در اواسط دهه ۱۴۰۰ زندگی می‌کرد، نوشتن فقط با دست انجام می شد. گوتنبرگ دو نوآوری عمده به ارمغان آورد. یکی از آنها اختراع نوع متحرک، یعنی تمبرهای کوچک فلزی برای هر حرف الفبا بود. دیگری دستگاه چاپ بود که ساخت صدها نسخه از یک کتاب از همان ماتریس را امکان پذیر می کرد.

چاپ و تایپوگرافی با گذشت زمان بسیار کم تغییر کرد، تا قرن نوزدهم، زمانی که دستگاه‌هایی اختراع شدند که می‌توانستند به صورت خودکار قلمهای یک خط کامل یا حتی کل صفحه را تنظیم کنند. در قرن بیستم، چاپ چنان تحول یافته است که امروزه کل کتابها، هم از حروف چاپی و هم از تصاویر، مانند کتابهای هنری، در رایانه ساخته می‌شوند و به لطف ماشین‌های عظیم خودکار چاپ می‌شوند.

در همه جای دنیا از حروف الفبا استفاده می شود. طبق برخی تخمین ها، بیش از سه چهارم زبان های جهان از حروف الفبا استفاده می کنند و حدود ۶۰ درصد از مردم جهان به زبان هایی صحبت می کنند که الفبای نوشتاری دارند. میلیون ها نفر در سراسر جهان، عمدتا در آسیا، از نمادهای مبتنی بر تصویر استفاده می کنند، که به آنها LOGOGRAMS (نمادهای کلمه ای) یا IDEOGRAMS (ایده های نوشتاری) می گویند.

مزایای استفاده از الفبا چیست؟

برای یادگیری زبان ایتالیایی، به عنوان مثال، ما فقط باید ۲۱ حرف یاد بگیریم، برای یادگیری زبان انگلیسی یادگیری ۲۶ حرف لازم است. با این حال، برای یادگیری نوشتن چینی، شما باید چند صد نشانه مختلف را بدانید. علاوه بر این، نوشتن یا چاپ حروف الفبا آسان تر از تولید صداهای مختلف است.

اگر دو حرف اول حروف زبانهای مختلف را مقایسه کنیم، می‌بینیم که برخی از حروف از نظر شکل شبیه به هم هستند و برخی از آنها، اگرچه از نظر شکل متفاوت هستند، اما نام‌های بسیار مشابهی دارند.

مطالعه زبان های باستانی یک علم است. همانند همه علوم، اکتشافات جدید می تواند به نتیجه گیری جدید منجر شود. دانشمندان ممکن است در مورد معنای نمادهایی که بیش از ۳۰۰۰ سال قدمت دارند اختلاف نظر داشته باشند.

الفبا

حرف A

در دوران باستان، گاو در کشورهای خاورمیانه یک حیوان گرانبها بود. برای کشیدن گاوآهن و تهیه مزارع گندم و پنبه و انتقال آبی که برای آبیاری مزارع استفاده می شد، استفاده می شد. گاوها همچنین گوشت برای غذا و پوست برای لباس پوشیدن و ساختن چادر فراهم می کردند. نام سامی این حیوان بسیار مفید ALEPH بود و تصویر آن به اولین حرف الفبای سینائی تبدیل شد. در واقع، این حرف در اصل شبیه سر گاو بود. هنگامی که یونانیان این حرف را قرض گرفتند، آن را ALPHA نامیدند.

الفبا

حرف B

در نگاه اول، حرف B مکان خوبی برای زندگی به نظر نمی رسد، اما در اصل فقط این را نشان می داد: BETH، یعنی خانه. کلمه باستانی بت زبانهای خاورمیانه در نام برخی از شهرها وجود دارد، به عنوان مثال BETHLEMME که به معنی “خانه نان” است.

حرف با الفبای سینائی احتمالاً نشان دهنده نقشه کف خانه ای است که فقط یک اتاق دارد. در الفبای فنیقی یک نقطه به سمت بالا داشت، شاید پرده ای را نشان می داد.

در الفبای یونانی، این حرف در ابتدا دو نقطه داشت و BETA نام داشت. سپس آنها شروع به گردآوری نکاتی کردند که باعث می شود حرف شبیه همان حرفی شود که امروز استفاده می‌کنیم.

آخرین دایناسورها

داستان آخرین دایناسورها: کلمات جدید + فایل ویدئویی و صوتی

مقدمه

داستان آخرین دایناسورها از آن دست قصه‌های جذاب و دوست‌داشتنی کودکان خصوصا پسربچه‌هاست که عظمت و قدرت خارق‌العاده دایناسورها برایشان هیجان‌انگیز است.

اما داستان ما در اینجا پایان جالب و شیرینی دارد، با پارسیان ادیب همراه باشید:

متن فارسی

داستان آخرین دایناسورها

دریک سرزمین گمشده از جنگل‌های استوایی، در بالای تنها کوه منطقه، محاصره‌شده در میان یک دهانه‌ی ساخته‌شده از مواد مذاب آتش‌فشانی،یک گروه از آخرین بازماندگان دایناسورهای بزرگ و وحشی زندگی می‌کردند.

برای هزاران و هزاران سال، آن‌ها از تمامی تغییرات زمین جان سالم بدر بردند. و اکنون با رهبری فراسوتورس بزرگ، آن‌ها داشتند برنامه‌ریزی می‌کردند که از مخفیگاه خود بیرون بیایند و بار دیگر جهان را به تسخیر خود دربیاورند.

فراسوتورس یک دایناسور خفن از نژاد رکس تیرانوسور بود که با خود فکر کرد که زمان زیادی را به‌صورت منزوی از دیگر جهان گذرانده بودند. برای همین، برای چند سال دایناسورها با کمک یکدیگر، دیوارهای دیواره‌ی بزرگ آتش‌فشانی را خراب کردند. وقتی که کارشان تمام شد، تمامی دایناسورها به‌دقت دندان‌ها و پنجه‌های خود را تیز کردند؛ تا بار دیگر در دنیا رعب و وحشت ایجاد کنند.

وقتی که خانه‌ی چندین و چند هزارساله‌ی خود را ترک کردند، همه‌چیز برای آن‌ها تازگی داشت؛ و با آن چیزی که در خانه‌ی خود، به آن عادت داشتند بسیار تفاوت داشت.

اما برای روزها، دایناسورها به‌طور مصمم به راه خود ادامه دادند.

درنهایت از بالای تعدادی کوه، شهر کوچکی دیدند. خانه‌ها و مردم شهر مثل نقاطی ریز دیده می‌شدند. دایناسورها که هیچ‌گاه انسانی ندیده بودند، از کوهپایه به سمت پایین پریدند، درحالیکه آماده بودند هر چیزی که سر راهشان قرار می‌گرفت را ویران کنند.

اما، همان‌طور که به آن شهر کوچک نزدیک‌تر می‌شدند، خانه‌ها بزرگ و بزرگ‌تر می‌شدند … و وقتی‌که درنهایت دایناسورها به آن شهر رسیدند، مشخص شد که خانه‌ها از خود دایناسورها خیلی بزرگ‌تر بودند! پسربچه‌ای که داشت ازآنجا می‌گذشت گفت: “پدر! پدر! من چند تا دایناسور کوچک پیدا کردم! آیا میتوانم آن‌ها را نگه‌دارم؟”

زندگی نیز این‌چنین است. فراسوتورس وحشتناک و دوستانش به حیوانات خانگی بچه‌های روستا تبدیل‌شدند. وقتی دیدند که سیر تکاملی میلیون‌ها سال، چگونه گونه‌ی جانوریشان را به دایناسورهای ریزه‌ میزه تبدیل کرده است؛ یاد گرفتند که هیچ‌چیز تا پایان باقی نمی‌ماند، و شما همیشه بایستی برای وفق دادن خود (با شرایط جدید) آماده باشی.

آنها هم با تبدیل‌شدن به حیوانات خانگی عالی و شاد با شرایط جدید وفق پیدا کردند.

آخرین دایناسورها
مرتبط مطالعه کنید: جوجه اردک زشت 

فایل ویدئویی قصه آخرین دایناسورها را با زبان اصلی مشاهده کنید:

متن انگلیسی

The Last Dinosaurs

In a lost land of tropical forests, on top of the only mountain in the region, trapped inside an old volcanic crater system, lived the last ever group of large, ferocious dinosaurs.

For thousands and thousands of years they had survived all the changes on Earth, and now, led by the great Ferocitaurus, they were planning to come out of hiding and to dominate the world once more.

Ferocitaurus was an awesome Tyrannosaurus Rex who had decided they had spent too much time isolated from the rest of the world. So, over a few years, the dinosaurs worked together, demolishing the walls of the great crater. When the work was done, all the dinosaurs carefully sharpened their claws and teeth, in readiness to terrorise the world once again.

On leaving their home of thousands of years, everything was new to them, very different from what they had been used to inside the crater.

آخرین دایناسورها

However, for days, the dinosaurs continued on, resolute .

Finally, from the top of some mountains, they saw a small town. Its houses and townsfolk seemed like tiny dots. Never having seen human beings before, the dinosaurs leapt down the mountainside , ready to destroy anything that stood in their way…

However, as they approached that little town, the houses were getting bigger and bigger… and when the dinosaurs finally arrived, it turned out that the houses were much bigger than the dinosaurs themselves. A boy who was passing by said: “Daddy! Daddy! I’ve found some tiny dinosaurs! Can I keep them?”

And such is life. The terrifying Ferocitaurus and his friends ended up as pets for the village children. Seeing how millions of years of evolution had turned their species into midget dinosaurs, they learned that nothing lasted forever, and that you must always be ready to adapt .

And adapt those dinosaurs did, Making for truly excellent and fun pets.

فایل صوتی داستان آخرین دایناسورها

مرتبط مطالعه کنید: داستان اسحاق نیوتن

آخرین دایناسورها

vocabulary

کلمات جدید قصه آخرین دایناسورها

tropical گرمسیری
crater دهانه اتش فشان
ferocious وحشی
dominate تسلط داشتن
awesome عالی
demolishing تخریب
sharpened تیز
claws پنجه
readiness آمادگی
terrorist تروریستی
resolute مصمم
townsfolk مردم شهر
leap پرش
mountainside کوهستان
terrifying وحشتناک
evolution سیر تکاملی
adapt سازگار شدن
چندزبانه

چندزبانه های معروف دنیا: مغز قابلیت یادگیری چند زبان را دارد؟

مقدمه

آیا چندزبانه بودن کار سختی است؟ مغز انسان قابلیت فراگیری چند زبان را دارد؟ آنچه در این مقاله آورده شده است تعداد محدود و شاید معروف از این افراد نابغه در دنیا هستند و مطمئناً افراد دیگر هم در این رابطه وجود دارند که در مجالی دیگر باز به بعضی از آنها خواهیم پرداخت.

افراد چندزبانه به کسانی می گویند که به چندین زبان تسلط کامل دارند.

به راستی مغز انسان قابلیت فراگیری چند زبان را دارد؟ البته بسته به استعداد و تلاش و کوشش فرد در این مقاله خواهیم دید که تا پایان عمر و بدون هیچ محدودیتی می‌توان زبان جدید فراگرفت و از استفاده و کاربرد آن لذت برد.

با مقاله جدید پارسیان ادیب همراه باشید:

چندزبانه های معروف دنیا

چندزبانه

امیل کربز

در کتاب رکوردهای گینس نام یک دیپلمات آلمانی به نام امیل کربز است که در سال ۱۹۳۰ از دنیا رفته است ولی نام او همچنان به عنوان شخصی که رکورد صحبت کردن به بیشترین زبان زنده دنیا ( چندزبانه) را به نام خود ثبت کرده است، با صحبت کردن به ۶۵ زبان زنده دنیا می‌درخشد.

گفتنی است؛ این دیپلمات آلمانی ۶۵ زبان دنیا را می‌دانست و در حال خواندن ۱۲۰ زبان دیگر بود.

چندزبانه

علی پیرهانی یک چندزبانه موفق ایرانی

مطبوعات و رسانه‌هاي ايران همواره علي پيرهاني را به عنوان دومين فرد چندزبانه‌ي جهان معرفي مي‌کنند. در واقع علي پيرهاني قدرت تکلم ۱۹ زبان زنده دنیا را دارد.

چندزبانه

تیموتی دونر

او ۲۳ ساله اهل آمریکا بود که به ۲۳ زبان زنده دنیا مسلط بود. او به عشق حافظ و مولانا فارسی را آموخت.

زندگی در نیویورک با تجمع انواع زبان ها برای تیموتی، فرصتی برای برقراری ارتباط با افرادی که به زبان مادری‌شان صحبت می‌کنند و فضایی برای یادگیری زبان‌های مختلف را فراهم آورده است و از او یک چندزبانه موفق ساخته است.

آلبرت انیشتین

(به آلمانی: Albert Einstein؛ ۱۴ مارس ۱۸۷۹ – ۱۸ آوریل ۱۹۵۵) فیزیک‌دان نظری آلمانی بود که نظریه نسبیت را به‌عنوان مهم‌ترین دستاوردش توسعه دادو به‌خاطر تاثیرش بر فلسفه علم نیز شناخته می‌شود. در نظر عامه مردم، اینشتین بیشتر به‌خاطر فرمول هم‌ارزی جرم و انرژی یعنی E=mc۲ شهرت دارد که از آن به‌عنوان معروف‌ترین فرمول در سراسر جهان یاد می‌شود. او «برای خدماتش در زمینه فیزیک نظری و به‌ویژه کشف قانون اثر فوتوالکتریک»، موفق به کسب جایزه نوبل در سال ۱۹۲۱ شد.

انیشتین، به زبان‌های مختلفی از جمله انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و لاتین قادر به صحبت بود.

چندزبانه

کلئوپاترا (Cleopatra)

پلوتارچ تاریخ‌شناس در جایی نوشته بود که «کلئوپاترا در کل چهره جذابی نداشت اما هوش، ذکاوت و دلربایی و صدای بسیار زیبایش زبانزد همه بود.» جالب است بدانید که کلئوپاترا به چندین زبان مختلف صحبت می‌کرد و در ریاضی، فلسفه، سخنوری و ستاره‌شناسی هم سررشته داشت. کلئوپاترای هفتم بیش از ۲ هزار سال پیش دیده از جهان فروبست اما همچنان یکی از پرنفوذترین زنان تاریخ محسوب می‌شود.

ملکه‌ی زیبای مصری که خود را با سم مار کبری کشت! او به ۹ زبان زنده دنیا تسلط داشت: یونانی، حبشی، لاتین، عربی، عبری، سوری،‌ زبان ماد‌ها، زبان اشکانیان.

زبان بومی کلئوپاترا یونانی و اهل خاندان بطلیموسی بود، خانواده‌‌ی اصیل یونانی که بعد از مرگ شاه الکساندر، در مصر به حکومت پرداختند. دانستن زبان‌های مختلف به کلئوپاترا در مسائل دیپلماسی و مالی کمک زیادی می‌کرد.

چندزبانه

ملکه الیزابت اول (Queen Elizabeth I)

ملکه الیزابت یکم نه تنها به خاطر علاقه‌اش به مد معروف بود، (وی بیش از ۲۰۰۰ جفت دستکش داشته است!) بلکه ایشان به ۱۰ زبان زنده در دنیا مسلط بودند. او به زبان انگلیسی، فرانسه، فلمنگی، لاتین،‌ یونانی، ایتالیایی، اسپانیایی، ولزی (نوعی از گویش بریتانیایی)، کرونی، اسکاتلندی و ایرلندی مسلط بود.

دانستن این همه زبان به او کمک می‌کرد تا بتواند با افراد زیادی از اکثر کشورها (و تمام نقاط بریتانیا) ارتباط برقرار کند و بتواند زبانی رایج برای صحبت با بازدیدکنندگان و سفیران سایر بخش‌های اروپا بیابد.

در سال ۱۶۰۳، سفیر ونیز،‌ Giovanni Carlo Scaramelli، راجع به ملکه الیزابت اظهار داشت: « او به نحوی به هر کدام از این زبان‌ها تسلط دارد که گویی تمام آن‌ها زبان مادری ایشان است».

اما آنچه که این ملکه را از دیگر پادشاهان و زبان شناسان متمایز می سازد، تبحر وی به عنوان یک مترجم است. از جمله کارهای او در این زمینه می‌توان به ترجمه‌ی سیسرو، سنکا و کالوین به انگلیسی و همچنین کتاب Prayers or Meditations (تالیف کاترین پار به زبان انگلیسی) به لاتین، فرانسوی و ایتالیایی در دوران نوجوانی‌اش اشاره کرد.

چندزبانه

لودویک لازاروس زامنهوف

پزشک لهستانی و آفرینندهٔ زبان بین‌المللی اسپرانتو در سال ۱۸۸۷ است. این زبان متأثر از زبان آلمانی علیا با گویش ییدیش است. یونسکو سال ۱۹۸۶ را، به پاس خدمات زامنهوف به بشریت و به خاطر ابداع زبان اسپرانتو، سال «زامنهوف» اعلام کرد.

روز اسپرانتو، که مهم‌ترین روز در تقویم بزرگداشت‌های زبان اسپرنتو است و تحت نام‌های دیگری مانند روز زامنهوف، روز جهانی کتاب اسپرانتو، روز ادبیات اسپرانتو و روز بین‌المللی فرهنگ اسپرانتو نیز به آن اشاره می‌شود، در واقع هر ساله در روز ۱۵ دسامبر، یعنی روز تولد زامنهوف، در سراسر جهان جشن گرفته می‌شود.

دکتر لودویک لازاروس زامنهوف، در سال ۱۸۵۹ در لهستان به دنیا آمد. وی به زبان‌های عبری با گویش ییدیش، روسی، لهستانی، آلمانی و فرانسه تسلط داشت. علاوه بر این‌ها مطالعات زیادی نیز در زمینه ی زبان‌های لاتین، یونانی و عبری در دوران مدرسه‌ی خود انجام داد. دکتر لودویک در سال ۱۹۱۷ درگذشت.

چندزبانه

فریدریش انگلس

فریدریش انگلس فیلسوف و تاجر مشهور آلمانی، صمیمی ترین همکار کارل مارکس شناخته می شود. وی در زمینه ی زبان شناسی نیز جز صاحب نظران به شمار می‌رود و بر زبان‌های مختلفی مانند روسی، ایتالیایی، اسپانیایی، فرانسوی، انگلیسی، لهستانی، ایرلندی، گوتیک، زبان نورس باستان تسلط کامل داشت. انگلس همچنین به مطالعه‌ی زبان عربی پرداخت و فارسی را در سه هفته فرا گرفت. با بیش از ۱۲ زبان مختلف در کارنامه‌ی خود، وی را می توان یکی از نوابغ تاریخ به شمار آورد.

چندزبانه

پنه‌لوپه کروز (Penélope Cruz)

بازیگر زیبای اسپانیایی قادر است به چهار زبان زنده در دنیا صحبت کند: اسپانیایی، فرانسه،‌ ایتالیایی و انگلیسی

پنه‌لوپه در مادرید به دنیا آمد و در مدرسه زبان فرانسه را یاد گرفت. او برای بازیگری و به خاطر حرفه‌اش زبان انگلیسی و ایتالیایی را هم یاد گرفت. او حتی توانست به خاطر بازی فوق‌العاده‌اش در فیلم Non Ti Muovere ‌ ( تکان نخور) جایزه‌ی David di Donatello را دریافت کند.

چندزبانه

استیو کاوفمن


دیپلمات سابق کانادایی و زبان‌شناس و تئورسین آموزش زبان است. کافمن ۷۹ ساله قادر است به ۱۶ زبان مختلف به صورت روان صحبت کند. 

او معتقد بود که ترس ناشی از به کارگیری یک زبان جدید (موانع) می‌تواند با انگیز‌ه‌ای قوی‌تر و مقدار کافی از زمان سرمایه‌گذاری شده، کاهش یابد.

چندزبانه

جی رونالد روئل تالکین

جی. آر. آر. تالکین متولد سال ۱۸۹۲، زبان شناس بریتانیایی و خالق آثار هابیت و ارباب حلقه‌ها است. وی از جمله افرادی است که به زبان های علمی یا فراساخته علاقه زیادی داشته و ۱۵ زبان این چنینی نیز ساخته است. توصیه مشهورش وی این است: “از اسپرانتو پشتیبانی کنید”. تالکین اشاره کرده است که هدفش از نوشتن کتاب ارباب حلقه ها، ایجاد بستری بوده است که بتواند زبان‌های فراساخته اش را در آن به مرحله‌ی صحبت درآورد. حتی در سال ۱۹۵۷ برنده‌ی جایزه بین‌المللی داستان خیال‌پردازی به عنوان بهترین نویسنده‌ی سبک خیال پردازی برای ارباب حلقه‌ها شد.

تبدیل شدن تالکین به یک نابغه در زمینه‌ی زبان شناسی از مادر وی منشا می‌گیرد که زبان‌های لاتین، فرانسوی و آلمانی را از سنین پایین به او آموزش داد. زبان محبوب جی. آر. آر. تالکین، فنلاندی بوده است.

چندزبانه

ماریا گائتانا آنیزی

اولین پروفسور ریاضیات در دانشگاه، ماریا گائتانا آنیزی (به ایتالیایی: Maria Gaetana Agnesi) (زاده ۱۶ مه ۱۷۱۸ – درگذشته ۹ ژانویه ۱۷۹۹) ریاضی‌دان، فیلسوف، دانشمند الهیات و یک انسان دوست بود او نخستین زنی است که یک کتاب در رابطه با ریاضی نوشته‌است و نخستین زنی است که به عنوان استاد ریاضی دانشگاه انتخاب شده‌است.

آنیزی نخستین کتاب حساب دیفرانسیل و انتگرال را نوشته و هیئت علمی دانشگاه بولونیا بود هرچند که هرگز آنجا خدمت نکرد.

ماریا از همان دوران کودکی به عنوان بچه‌ای بسیار باهوش شناخته شد، او در پنج سالگی به دو زبان ایتالیایی و فرانسوی به خوبی صحبت می‌کرد. در سیزده سالگی زبان‌های یونانی، عبری، اسپانیایی، آلمانی و لاتین را به خوبی می‌دانست و همه به او نسبت فرد چندزبانه داده بودند.

او به ۷ زبان زنده در دنیا مسلط بود و می‌توانست به زبان ایتالیایی، فرانسه، یونانی، عبری،‌ اسپانیایی، آلمانی و لاتین صحبت کند.

او از سنین جوانی به چند زبان مختلف صحبت می‌کرد و به این ترتیب به او لقب «Seven-language orator»‌ یا «سخنران هفت زبانه» را دادند.

زبان، مدرسه و آموزشگاه

مشکلات آموزش زبان در مدارس + ۸ عامل برتری آموزشگاه‌های زبان

مقدمه

همانطور که در مقاله مربوط به سن یادگیری زبان در کودکان به طور مختصر اشاره شد، مدرسه بستر مناسب برای یادگیری زبان انگلیسی نمی‌باشد. ما در این مقاله به بررسی مشکلات آموزش زبان انگلیسی در مدارس پرداخته و سعی در آسیب‌شناسی آموزش زبان انگلیسی در مدارس خواهیم داشت. و به پاسخ این سوال خواهیم پرداخت که چرا آموزش زبان انگلیسی در مدارس ایران به یک چالش جدی تبدیل شده است؟

پرداختن به این مسئله که چرا یادگیری زبان انگلیسی مهم است و این همه رقابت و تبلیغات بر سر اهمیت یادگیری زبان انگلیسی و بهترین شیوه آموزش آن از کجا نشأت گرفته است، مجال دیگری می‌طلبد که در مقاله های بعدی به این مهم خواهیم پرداخت.

اما دعوای اصلی بر سر چیست و مهم ترین سوالی که در این میان مطرح می‌شود کدام است؟

چرا آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها، با وجود هزینه‌های گزاف و استفاده از امکانات مدرسه و دانشگاه هنوز نتوانسته‌اند بستر مناسبی برای یادگیری و تسلط بر زبان انگلیسی باشند؟

چرا این همه استخدام معلم زبان، هزینه‌های گزاف تالیف کتاب‌های درسی زبان انگلیسی، استفاده از امکانات و ساعت‌های آموزش مدرسه ، و از همه مهمتر و مهمتر از بین بردن بهترین سرمایه کودکان و نوجوانان هنوز راهکار مناسبی برای این مسئله اندیشیده نشده است؟

بله مهم‌ترین مسئله از بین رفتن سن طلایی یادگیری زبان کودکان است که در بین ساعت‌ها و هفته‌های تدریس بی‌برنامه و بی‌نتیجه آموزش و پرورش گم شده و نابود می‌شود و دیگر قابل جبران نخواهد بود.

مشکل ما زمانی حادتر خواهد شد که یک دانش‌آموز پس از سالها مطالعه زبان در مدرسه (از دوران راهنمایی تا پیش‌دانشگاهی) و ورود به دانشگاه وقتی بر سر کلاس‌های دانشگاه می‌نشیند از حرف‌های معلمان و بعضی دانشجویان دیگر چیزی سر در نمی‌آورد و حتی قادر نیست یک جمله ساده را با زبان انگلیسی مطرح و بیان کند و اینجاست که  متوجه می‌شود سایر هم‌کلاسی‌هایش زبان را از طریق آموزشگاه‌های زبان فراگرفته اند.

چه چیز خانواده‌ها و کودکان ما را به سمت آموزشگاه‌های زبان سوق می‌دهد و چرا؟

ابتدا باید به بررسی روند کار تدریس زبان انگلیسی در مدارس بپردازیم تا از لابه‌لای آن آسیب‌ها و مشکلات موجود را بررسی کنیم و نتیجه‌گیری نماییم.

چگونگی آموزش زبان انگلیسی در مدارس ایران

زبان انگلیسی در مدارس ایران از پایه راهنمایی شروع شده و تا پایان دوره متوسطه و پیش‌دانشگاهی ادامه دارد. اصولا هفته‌ای ۲ جلسه و هر جلسه یک‌و‌نیم ساعته برگزار می شود. کتاب‌ها براساس استانداردی تنظیم شده است که دانش‌آموز نهایتا در آزمون کنکور توانایی پاسخگویی به سوالات را داشته باشد یعنی آنچه بیش از همه در آموزش این کتب مورد توجه قرار گرفته است بخش گرامری زبان است.

آسیب‌شناسی آموزش زبان انگلیسی در مدارس ایران

۱. سیستم آموزش مدارس نمره محور است

سیستم حاکم بر مدارس ما سال‌هاست که رقابتی و نمره‌محور است، یعنی دانش‌آموزان همیشه تلاش می‌کنند تا گوی سبقت را از هم ربوده و نمره بهتری کسب کنند. حال آنکه زبان یک مهارت تیمی است و باید با همکاری و تعامل بدست آید.

بازی‌های کودکان را که خارج از مدارس و محیط آموزشی اتفاق می‌افتد نگاه کنید، آنها با هم تعامل می‌کنند، می‌سازند، می‌خندند، اشتباه می‌کنند، زندگی می‌کنند و می‌آموزند.

حال آنکه مدرسه یک محیط کاملاً رقابتی بدون هم‌فکری و همکاری است.

۲. زبان انگلیسی در مدارس با شیوه‌ای مبتنی بر «مطالعه» تدریس می شود

زبان در مدارس دقیقا شبیه تاریخ، اقتصاد، و … تدریس می‌شود یعنی مبتنی بر مطالعه و نه کاربردی که بعدا‌ً در خاطر دانش‌آموز بماند سیستم آموزشی ما همیشه مبتنی بر حفظیات بوده نه یادگیری کاربردی، در واقع هرآنچه که در مدرسه فراگرفته‌ایم نه تنها در خاطر نمانده است بلکه کاربردی هم در زندگی امروز ما ندارد، شاید باورش سخت باشد اما من هنوز هم بعضی مواقع خواب جلسه امتحان را می‌بینم که هیچ چیزی نمی‌دانم و از استرس و اضطراب زیاد یکدفعه از خواب می‌پرم. این ره‌آورد سالها خواندن و خواندن و خواندن مشتی اطلاعات جمع‌آوری شده در کتاب‌های مدارس ماست. به یاد داشته باشید، برای یادگیری و تسلط به زبان خارجی باید مهارت‌های خود را تقویت کنید و قرار نیست چیزی را حفظ کنید

۳. سیستم آموزش مدارس ما بیشتر «معلم محور» است

دانش‌آموزان ما در مدارس بیشتر منفعل هستند آنها فقط هر آنچه که معلم می‌گوید را می‌نویسند و می‌خوانند، و خودشان در اغلب موارد هیچ تعامل و همکاری در روند آموزشی ندارند.

این سیستم بيشتر يک طرفه است، به طوري که آموزش‌دهنده، فعال و يادگيرنده، غير‌فعال است و گفت‌و‌گويي که بايد ميان اين دو نفر صورت گيرد، عملي نمي‌شود. آموزش دهنده سعي نمي‌کند فراگير را به گونه‌اي با موضوع درگير کند و همه تلاش‌ها مبتني بر انتقال يک سويه مطالب است

یک مدرس زبان خارجی باید رهبر، تسهیل‌گر، انگیزه‌بخش و تولیدکننده محتوا باشد، باید بتواند به دانش‌آموزان نشان دهد که معلم فقط نقش راهنما را برای آنها دارد.

۴. یادگیری زبان نیاز به علاقه و اشتیاق دارد

 در مدارس همه دانش آموزانی که در یک کلاس می‌نشینند باید زبان را یاد بگیرند، ممکن است بعضی آنها در سطوح بالاتر و بعضی در سطوح پایین‌تر باشند، حتی ممکن است در مواردی اصلا به زبان علاقه‌ای نداشته باشند

در زبان انگلیسی، یک سخن آموزنده وجود دارد که می‌گوید:

“You can lead a horse to water, but you can’t make it drink”

شما می‌توانید یک اسب را تا چشمه ببرید، اما نمی‌توانید او را مجبور کنید آب بنوشد.

۵. شیوه آموزشی معلمان در مدارس یکدست نیست

تا جایی که در خاطرم هست در تمام طول سال‌های تحصیل معلمان بر سر تلفظ صحیح (th) با هم اختلاف نظر داشتند، بعضی آن را (د) تلفظ می کردند، بعضی (س)، بعضی (ث)، بعضی (ذ) و بعضی اصرار داشتند که زبان باید بین دندان های جلویی بالا قرار گیرد. و من هنوز هم برای تلفظ صحیح گاه دچار مشکل می‌شوم.

و یا بسیاری از کلماتی که با تلفظ‌های عجیب و اشتباه هنوز در ذهن ما حک شده است ، معلمان ما را برای استفاده از دیکشنری راهنمایی نمی‌کردند تا از ابتدا بصورت اصولی و آکادمیک تلفظ در زبان را بیاموزیم.

دلایل موفقیت آموزشگاه‌های زبان نسبت به مدارس

آموزش زبان

۱. زبان‌آموزان با علاقه، انگیزه و هدف وارد آموزشگاه‌های زبان می‌شوند.

آنها آماده‌اند تا مسیر طولانی را طی کنند تا به اهدافشان برسند و اگر در بین راه هم بنا به هر دلیل از ادامه مسیر منصرف شدند به راحتی کنار زده و مجبور به ادامه راه نیستند. اما در مدارس اگر علاقه و انگیزه‌ای هم در کار نباشد باید تمام سال‌های تحصیل را کج‌دار و مریض طی کنند.

۲. زبان آموزان در بدو ورود به آموزشگاه‌های زبان تعیین سطح می‌شوند

موسسه برطبق سطح علمی زبان‌آموز کلاس و استاد مناسب را برای او در نظر می گیرد. حال آنکه در مدارس همه دانش‌آموزان یک کلاس با هر سطح از زبان که هستند باید یک کتاب و استاد مشترک داشته باشند. دانش آموزان با آنکه در یک سطح از زبان نیستند باید سر یک کلاس بنشینند.

۳. اساتيد در موسسه‌هاي زبان با تعیین سطح و مصاحبه گزینش و انتخاب مي‌شوند

اساتید بايد دائماً خود را به روز نگه دارند و با کتاب‌هاي جديد و روش تدريس آنها آشنا شوند و شیوه‌های تدریس یکسان و برنامه‌ریزی شده دارند. اما در آموزش و پرورش با آنکه معلمان از طریق آزمون انتخاب می‌شوند و رشته آنها مرتبط است اما دیگر مورد مصاحبه و ارزیابی قرار نخواهند گرفت.

۴. کلاس‌های موسسات زبان از سنین پایین شروع می‌شود.

موسسات زبان بهترین سن برای یادگیری زبان کودکان را به هدر نمی دهند آنها برای کودک با توجه به سطح و توانائیش کلاس برگزار می‌کنند. اما در مدارس این مقوله صرفا از دوران راهنمایی شروع شده و سال‌های اولیه یادگیری زبان برای دانش‌آموز از بین می رود.

۵. آموزش زبان در آموزشگاه‌ها دو‌طرفه و چه بسا گروهی است

کلاس‌های زبان به گونه‌ای طراحی شده‌اند که تعداد زبان‌آموزان کم بوده و آنها در یک کلاس دور هم می‌نشینند و در فرایند یادگیری درگیر هستند و چه بسا بیش از نیمی از ساعت برگزاری کلاس فعالیت‌های گروهی برگزار می‌شود تا علاوه بر مهارت گرامر- خواندن- نوشتن، مهارت گوش دادن و صحبت کردن آنها تقویت شود چیزی که در یادگیری یک زبان جدید اهمیت به سزایی دارد.

به این مثال توجه کنید:

کودک زمانی که به دنیا می‌آید فقط و فقط از طریق شنیدن و مشارکت در گفت‌و‌گو با والدین و اطرافیان است که به زبان مادری خود مسلط شده و به خوبی آن را فرا می‌گیرد. حال آنکه او تا سال اول مدرسه اصلا توانایی نوشتن یا خواندن را ندارد. پس آنچه بیش از همه اهمیت دارد تقویت مهارت شنیدن و صحبت‌کردن در یک زبان است که این مهم در مدارس ایران اصلا‌ً جایگاهی ندارد.

علاوه بر این در مدارس با افزایش تعداد فراگیران در واقع معلمان فرصت رسیدگی به تک‌تک دانش آموزان و صحبت کردن با آنها را نخواهند داشت.

منابع به روز زبان

۶. استفاده از کتب و منابع به روز

آموزشگاه‌ها می‌توانند از به‌روزترین و پیشرفته‌ترین  منابع جدید درسی و آموزشی برای کلاس‌های خود استفاده کنند. حال آنکه در مدارس همان کتب سال‌های قبل تدریس می‌شود. اگر کتب درسی زبان مدارس را بررسی کنید متوجه می‌شوید که با وجود تغییرات ظاهری و محتوایی بسیار اندک هنوز هم همان مطالب قبلی و با همان شیوه قدیمی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

۷. شیوه درست فراگیری لغات و عبارات

یکی از بزرگترین چالش‌هایی که من و هم‌کلاسی‌هایم همیشه در مدرسه با آن روبه‌رو بودیم واژه های جدید زیادی بود که در هر درس پشت سر هم ردیف می‌شدند و گاه مجبور به حفظ کردن 20 الی 30 واژه جدید بودیم، حال آنکه در کتاب‌های آموزشگاهی در روند هر درس واژه‌های اندکی وجود دارند و هر واژه چندین بار در کتاب و در روند یادگیری و فعالیت گروهی کلاس آنقدر تکرار شده و در نوشتن و مکالمه مورد استفاده قرار می‌گیرد که ملکه ذهن می‌شود و جالب‌تر آنجاست که بنا به درخواست استاد بسیاری از این کلمات در دیکشنری جستجو می‌شوند، ساختار، معنی و تلفظ و کاربرد آنها به خوبی فرا گرفته می‌شود.

۸. ساعات و کیفیت یادگیری بالا  

ساعت‌های یادگیری در کلاس‌های آموزشگاه‌ها بیشتر و با کیفیت بالاتر است، اگر این ویژگی را در کنار تعداد کم زبان‌آموزان در کلاس و کیفیت بالای آموزشی قرار دهیم به بازدهی بالای این کلاس‌ها ایمان می‌آوریم حال آنکه برطبق آنچه گفته شد کلاس‌های مدارس حداکثر 3 ساعت در هفته و با تاکید بر گرفتن نمره بالاتر، تعداد زیاد دانش‌آموزان در کلاس، و معلم محور بودن بازدهی بسیار پایینی دارند.

نتیجه‌گیری:

باید از حق نگذریم که مدارس با توجه به امکانات محدود و تعداد بالای دانش‌آموزان نمی‌توانند بازدهی خوبی برای کلاس‌های زبان داشته باشند و نیز ره‌آوردی برای دانش آموز نخواهند داشت.  و این کار مستلزم بکارگیری هزینه‌ها و صرف امکانات بیشتر خواهد بود، اگر آموزش و پرورش آموزش زبان دانش‌آموزان را به بخش خصوصی و آموزشگاه‌های زبان که تجربه و امکانات لازم را دارند واگذار نماید شاید بازدهی بیشتر و بهتری خواهد داشت و مشکلات بسیاری از پیش پای دانش آموزان برداشته خواهد شد.

چکیده

آموزش زبان نیاز به علاقه و انگیزه دارد.
اساتید باید به‌ روز و آموزش‌دیده باشند.
همه دانش‌آموزان در یک سطح از یادگیری نیستند.
فراگیری زبان باید بصورت گروهی و گفتگو‌محور باشد.
امکانات و کتب آموزشی باید بر طبق آخرین تغییرات باشد.
بهترین سن برای یادگیری زبان سوم ابتدایی به بعد خواهد بود.